
حماسهای ماندگار از شهادت نیازیها در ماه جوزا
پنج سال از شهادت استاد ایاز نیازی گذشته، اما هنوز در و دیوار مسجد وزیر محمد اکبرخان، بی او گریه میکنند. هنوز جای خالیاش در صفوف وحدت، در جبههی جهاد فکری، در دانشگاه کابل،در رسانه ها و در محراب نماز احساس میشود. اما نیازی نمرده است؛ او در خون صدها نیازی دیگر جاریست. هر جوانی که فریادش را از منبر آتشین او شنیده، امروز یک نیازی دیگر است.
مع الاسف؛ سالهاست که افغانستان، این سرزمین سوخته و آزموده در فتنهها و توطئهها، با خون پاک مردانی از تبار آفتاب، قامت استوار خود را نگهداشته است. در میان این سروهای سرافراز، شهید دکتر محمد ایاز نیازی، مرد منبر و محراب، مجاهد میدان اجتهاد و فریاد، از نسل نیازیهایی بود که شهادتشان نهتنها قلب یک ملت، بلکه وجدان یک امت را سوزاند.
پنج سال از آن فاجعهی جانکاه میگذرد؛ فاجعهای که هنوز داغش تازه است. نه از آن جهت که شخصی از میان ما رفت، بلکه از آن رو که چراغی فروزان در محراب خاموش شد، حنجرهای روشنگر بریده شد، و تکهای از وجدان امت اسلامی پیش چشمانش پرپر گشت.
شهادت استاد نیازی در محراب نماز، تکرار تلخ تاریخ شهادت خلفای راشدین بود؛ فریاد مجدد «هل من ناصر» در روزگاری که تزویر، در لباس «مدنیت» و «حقوق بشر»، بر اریکه قدرت تکیه زده است. او مردی بود که هرگز از گفتن حق نترسید، دشمنان دین و ملت را با شجاعتی بینظیر افشا کرد، و منبر را از اسارت اصحاب زر و زور و تزویر آزاد ساخت.
روزی رئیسجمهور وقت در نماز جمعه مسجد وزیر محمد اکبرخان شرکت داشت. دستیار رئیسجمهور سخنانی مطرح کرد که گویی رئیسجمهور مشغول است و اگر نماز زودترخوانده شود، نظر ریس جمهور است. شهید نیازی فوراً به این اظهارات واکنش نشان داد و چنین فرمود:
«در این مسجد همه برابرند؛ کسانی که وارد مسجد میشوند، جزو مقتدیان این مسجداند. رئیسجمهور، امام این مسجد است؛ بروید و امر و نهیتان را جای دیگری انجام دهید، نه در مسجد. شما در میان مقتدیان، خودتان نیز تنها یک مقتدی بیش نیستید!
او در روزگار اختلاط حق و باطل، یکی از وارثان راستین انبیاء بود. اگر پیامبر اکرم ﷺ فرمود: «العلماء ورثة الأنبياء»، بیگمان نیازی از همان وارثانی بود که علم، تقوا، شجاعت و اقدام را در جان خویش یکجا داشت. نه به دنبال پروژه بود، نه اسیر سیستم.
تاریخ این سرزمین، مملو است از مردانی از تبار نیازی که با قلم و قدم، زبان و جان، در صفوف نهضت اسلامی ایستادند؛ از استاد غلاممحمد نیازی، استاد عبدالرحیم نیازی، استاد عبدالقادر توانا، تا استاد ربانی عطیش و مولوی حبیبالرحمن… شهادت دکتر ایاز نیازی، در همان هفتهای رقم خورد که به نام هفتهی شهیدان نهضت اسلامی شناخته میشود. گویی تقدیر چنین نوشت که نیازیها باید در کنار هم، در راه خدا، به دیدار معبود بشتابند.
اما پس از آن جنایت، نه تنها عاملان معرفی نشدند، بلکه سکوتی سنگین و تأسفبار بر فضای کشور سایه افکند. این سکوت، نه نشانه تدبیر، که علامت انحطاط بود. اما داغ آن هنوز بر دل ملت مسلمان افغانستان زنده است و این ملت، وارثان شهدا، هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.
ای ستمپیشگان تاریخ! بدانید که این خاک فرزندانی دارد که روزی فریاد بر خواهند آورد و چهرهی خائنان، قاتلان و وطنفروشان را رسوا خواهند ساخت. نیازی را کشتید، اما صدای او در گلوی هزاران نیازی دیگر زنده است.
از میراثهای بزرگ استاد نیازی، نگاه نافذ و ژرف او به پروژه اشغال فکری و فرهنگی آمریکا در جهان اسلام بود. او با روشنی تمام هشدار میداد:
«آمریکا فقط با بمب و تفنگ نمیکشد؛ با رسانه، با فرهنگ، با نهادینهسازی تعصبات قومی، با ترویج بیحیایی در پوشش تمدن، با سبک زندگی غربی، ریشههای دین را هدف میگیرد.»
او دربارهی کودتای علیه محمد مرسی گفته بود:
«این توطئه، کودتای صهیونیستی عربی–غربی علیه آخرین سنگر اسلام در غزه است.»
نیازی با شهامت، مزدوران عرب و عجم را افشا میکرد و با صراحت، امت را نسبت به دشمن درونی و بیرونی هوشیار میساخت. او خطر واقعی را نه آمریکا، بلکه امتی میدانست که قرآن دارد اما در جهل و فساد غرق است؛ اشک دارد اما اخلاص ندارد؛ دعا میکند اما توبه نمینماید.
راه نجات از منظر نیازی:
استاد نیازی مکرر بر این راه نجات تأکید میکرد:
بازگشت به قرآن، بازگشت به غیرت، بازگشت به صداقت، پایداری، و گریز از سنت جاهلی قومگرایی.
احیای نظام اسلامی و انسانی رسولالله ﷺ، تنها راه نجات است.
او علمای امت را به وحدت فرا میخواند و میگفت:
«اگر همه انبیا در یک زمان مبعوث میشدند، هیچ اختلافی نمیداشتند؛ پس چرا وارثانشان چنین متفرقاند؟»
«چرا منبرها و مساجد ما در برابر پروژههای غربی خاموشاند؟ چرا به جای روشنگری، مردم را در مسائل پیشپا افتاده مشغول کردهاند؟»
و با تأسف میگفت: «اکثر منبرها در دست ملاهای درباری اسیر شدهاند!»
پنج سال گذشته، اما هنوز مسجد وزیر محمد اکبرخان، داغدار اوست. هنوز صدای فریادش در محراب خالیست. اما نیازی زنده است؛ در غیرت هر جوان آزاده، در هر فریاد حقخواه، در هر منبر آتشینی که از امت دفاع میکند.
ما امروز برای نیازی اشک نمیریزیم؛ ما برای او عهد میبندیم:
عهد میبندیم که راهش را ادامه دهیم، صدایش را پژواک دهیم، و مشعل فروزان ایمان، غیرت و شجاعتش را در شب تار امت، روشن نگهداریم.
مسلما نیازیها: طلایهداران بیداری، پرچمداران آزادی و مظهر رحمت الهی در سنگر ایمان و جهاد و مبارزه بودند عهدی که با خدایشان بسته بودند به آن عمل کردند .
امیدوارم خداوند متعال به همه مان توفیق رفیق راه مان شود تا با شهدای اسلام سرفراز محشور شویم .
درود بر نیازیها…
سلام بر شهیدان محراب…
و نفرین بر ساکتان میدان!
اللهم اجعلنا من أهل الاستقامة فی زمن الفتنة…
اللهم احفظ هذا الوطن الذی سُقِیَ بدماء الشهداء…
اللهم ثبتنا علی الحق یوم تُبْلَی السرائر…