در مسئلهء حکم تجلیل سال جدید میلادی
جناب حاجی صاحب اسعدک الله می دانم که شما در مسئلهء معروضه جواب انفرادیی کوتاهی در حجم بلی درست است و نه درست نیست می خواهید،و تفصیل در مسئله را مانند برخی اشخاص حاشیه روی می پندارید.اما عرض این است که ما در شریعت برای هر مسئله جواب کوتاه "بلی و نه" نداریم، بلکه مواردِ این جوابهای کوتاه "بلی یا نه" در تناسب با مسائلی که جواب آن از لابلای مقدمات حل میشود، بسیار اندک میباشد.
همانطور که جناب شما وقتی در مهمانیی حاضر شوید دو ساعت منتظر رسیدن پلاو می نشینید و تا آن زمان برای خوردن پلاو و رونق یافتن مجلس، تسبیح دراز می گردانید، قصه ها می کنید تا که مجلس رونق می گیرد و پلاو با چنین مقدمات وحاشیه گویی ها، به معنای کلمه پلاومیشود و می سزد آن مجالس را مجالس خودمانی و یا مهمانی بنامند.
اگر اینطور باشد که شما به مجرد رسیدن خموش بنشینید، بگویید پلاو من کجاست؟ و وقتی پلاو آوردند چنان "هله پته" بر سر آن بیافتید و بعد ازختمِ غذا عاروقی انداخته برایید، بهتر می دانید این نوع مجلس را چه می نامند.
لهذا مسئلهء معروضه از خلال بر رسی وجود یا عدم وجودِ نص شرعی، از خلالِ فهمِ دلالات همه جانبهء نصوص شرعی، از خلال فهم متمدنانه از تاریخ انسان و تاریخ تعامل ذات البینی انسان و فهم نظریهء الفت در اسلام، از خلال فهم مسألهء معامله بالمثل در اسلام و بالآخره فهمِ واقعیتِ معاصرِ جهان وجهان اسلام درک میشود، لذا سخن را به درازا نکشانیده در ذیل خلاصه می کنیم:
مطلب اول: رابطهء جشنها و تقویم ها:
مسیر مدنیت انسان تقویم ها ویا سالنامه های مختلفی را شاهد بوده است. گفته میشود تقویم فراعنه نخستین تقویمی است که انسان ساخته است، می گویند تاریخ آن به 6255 سال قبل از میلاد بر می گردد،سالنامهء بابلی زادهء مدنیت بابل در عراق، سالنامهء نوروز زادهء مدنیت فارس،تقویم یاما زادهء مدنیت یاما در امریکای لاتین وسالنامه چین زادهء مدنیت بزرگ چین، این همه ترجمان تلاش انسان برای شناخت زمان محسوب میشوند.
انسان درچنین تلاش گهی از طبیعت گهی از فلک استمداد جسته است،خداوند نیز چنانکه در قرآن مذکور است بر چنین تلاش انسانی مهر تایید می نهد میگوید (ان عدة الشهور عندالله اثنا عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السماوات والارض منها اربعة حرم).
پوشیده نیست که دوازده ماه بودن سال، ونامهای که بران دوازده ماه نهاده شده است ثبوت خود را از قرآن نگرفته است، بلکه قرآن بر چنین معرفت انسانی که منفعت انسان در استعمار زمین را محقق میسازد مهر تایید نهاده است.
اما در این میانِ این همه تقویم ها، تقویم میلادی از شهرت بیشتر برخوردار گردیده است.
تقویم میلادی شهرت خود را از قرن شانزده ببعد یافت، دقیقا آن زمان که پاپ گریگروری سیزدهم پاپ روم سالنامهء میلادی را بر اساس اینکه گویا عیسی علیه السلام در چنان تاریخی تولد یافته است با حساب فلکی تطابق بخشید و انرا یک تقویم منظم ساخت واین مصادف با زمانی بود که استعمار اروپایی قاره امریکا را کشف کرده و شرق را نیز شگافته بود، وجود دولتِ مدرنِ اروپایی و سه قرن استفاده انحصاری از ماشین چاپخانه یا مطبعه، و استفاده از نشریات باعث گردید تا تقویم میلادی در سراسر جهان به تقویم بی بدیل تبدیل گردد.
از اینکه تقویم ها معمولا به حادثهء غم وسروری ارتباط دارند، انسانها روزی از روزهای تقویم را بزرگنمایی می کنند.
پیشرفت صنعتی و رفاهیتی غرب ، رشد کار وکارخانه ها، محدودیت کارهای آزاد، افزایش کاربرای کارخانه های بزرگ، محدودیت روزهای رخصتی، از جمله اسباب وعواملی بود که تجلیل سال میلادی را با رونق ساخت. به نحوی که امروز به یک فرهنگ عام جهانی تبدیل گردیده است، و ملل مختلف جهان، اهل ادیان مختلف جهان، سال نوِمیلادی را تجلیل می کنند، انان در این تجلیل به ریشهء مذهبی آن فکر نمی کنند بلکه بسیاری این تجلیل کنندگان باور واعتقادی به ریشهء مذهبی آن ندارند ولی آنرا بحیث یک مناسبت تجلیل می کنند، مناسبتی که انان را در خوشی با مردمان بی شمار دیگر ربط می دهد.
انسانها به مناسبت های که عام تر باشند و قیدی بر ابراز رقص وشادی وخورد و نوش آنان نباشد، بیشتر تمایل پیدا می کنند.
تقویم میلادی ومسلمانان:
گرچند مسلمانان تقویم خود را دارند که همانا تقویم هجری قمری و تقویم هجری شمسی می باشد. تقویم هجری شمسی در نتیجهء اجتماع ارباب حکمت،فلک،ریاضی دان، به وجود آمد.
اما سیطره غرب بر روابط بین المللی و مدیریت سازمانهای بین المللی و تأسیس دُوَل بر اساس احترام روابط بین الملل، و رشد فرهنگ دپلماسی در جهان، باعث شد تا ملل مسلمان از طریق دولت های خود به تاریخ میلادی آشنایی بیشتر پیدا کنند وبلکه انرا در زندگی رسمی خود معایشت کنند.
این امر باعث شده است تا بعضی نهادهای اسلامی که یا بینش وسیع از تاریخ روابط ادیان وملل دارند، یا هم در درون جامعهء خود تاریخی از مسامحت با اهل ذمه داشته اند، یا هم تابع سیاست دولت های خود هستند، در قبال تهنئت وتبریکی دادن ومشارکت درسال میلادی رأی نرم داشته باشند و آنرا جائز بشمارند.
و در جانب دیگر کسانی دیگری بلکه بعضی نهادهای مذهبی دیگری هستند که تجلیل یا تبریکی سال نوِمیلادی را ناجائز وحرام میشمارند.این طائفه در میان خود نیز مختلف هستند، یک طیف آنان آنرا فقط یک معصیت می شمارد،اما طیف دیگرِ آنان تجلیل سال نو میلادی را کفر وشرک می شمارد، و در این رای خود بریک سلسله مفاهیم شرعیی استناد می کنند، اما مشکل این است که این طائفه استناد خود را یک رأی اجتهادی نمی شمارد، بلکه انرا عین استناد به نص می شمارد.
لهذا میتوان گفت در مسئلهء جواز یا عدم جوازِعرض تهنئت برای سال جدید میلادی دو رأی وجود دارد که هر دو رأی را در دو مطلب جداگانه بسیار فشرده می گنجانیم:
مطلب دوم :
دلائل آنانی که تهنئت لفظی و مشارکت عملی در جشن سال میلادی را حرام می شمارند عین همان دلائلی است که بر اساس آن تهنئت در جشن نوروز را حرام می شمارند.
ما در مقالهء مفصلی زیر عنوان آفتاب روز در فقه جشنها ونوروز دلائل این طائفه در حرمت جشن نوروز را موشگافی کرده ومفصل به مناقشه گرفته ایم،مقالهء مذکور مکرراً از این صفحه و در عدیدی از صفحات نشر گردیده است.
لذا خلاصهء آراءِ آنان در این باب، استناد به همان حدیثی است که وقتی پیامبرِخدا در مدینه آمدند دیدند که مردم انصار دو روز را جشن می گیرند، وقتی از آنان پرسید که این چه روزیست که انرا جشن می گیرند؟ آنان گفتند این دو روز از جمله روزهای هست که در دوران جاهلیت انرا جشن می گرفتند، درآن بازی می کردند، آنگه برای آنان گفت خداوند برای شما دو روز بهتر از ان نصیب کرده است که عید اضحی وعید فطر میباشد.
همچنان که انان بر بعضی احادیثی که تشبه به کفار را منع می کند استناد کردند، روایت است که پیامبر خدا فرموده است "من تشبه بقوم فهومنهم" کسی که خود را به قومی یعنی مردمی یا فرقه ی تشبه کرد از زمرهء آنان محسوب میشود.
وهمچنین به حدیثی که پیامبر فرموده است روش مردمانی را که قبل از شما بودند چنان پیروی می کنید که اگر در سوراخ سوسمار درایند به پبروی انان در ان سوراخ شما نیز می درایید، استناد کردند.
همچنان این طائفه بر بعضی آیات در قرآن عظم الشأن که آیات ولاء وبراء گفته میشود استناد کردند، خداوند در عدیدی از آیات از موالات یعنی دوستی با کفار منع کرده است فرموده است (لا تتولوا قومًا غضِب الله علیهم) یعنی: دوست نگیرید قومی را که خداوند بر ایشان غضب کرده است. . در آیتی گفته است (لایتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء) یعنی مؤمنان کافران را دوست نگیرند .
همچنان این طائفه بر اقوال بعضی علماء دین مخصوصا براقوال بعضی علماء احناف در منع هدیه دادن درجشن نوروز وهچنان بر بعضی اقوال علاّمه ابن القیم در منع مشارکت اعیاد مشرکین استناد کردند.
همچنان گفتند تهنئت دادن ومشارکت کردن در جشن سال جدید میلادی به معنای تأیید عیسویان در باب اعتقاد است وخداوند اعتقاد عیسویان در باب عیسی علیه السلام را تکذیب کرده است، پس برای مسلمان سزاوار نیست که در مراسم مردمی شرکت کنند که از سوی خدا در قرآن تکذیب شده اند.
پس ملاحظه میشود که مجموع دلائل این طائفه مستند بر سه چیز میباشد، اول: استناد بر نص. دوم :استناد بر اقوال بعضی سلف وبعضی خلف،سوم: استناد بر معقول.یعنی بر دلیل عقلی که ان همانا قیاس کردن تهنئت ومشارکت بر تأییدِ عقیده میباشد.
مطلب سوم:
رأی آنانی که عرض تهنئت به سال جدید میلادی را حرام نشمردند.
این طائفه نیز بینش خود در موضوع را، حکم تهنئت اعیاد کفار عنوان دادند.
خلاصهء رأی این طائفه این است که باید میان انواع اعیاد فرق صورت گیرد، برخی این اعیاد مختص به دین ومذهبی می باشد و برخی این اعیاد گرچند در بطن یک جامعه دینی زاده شده است، اما از شکل دینیی خود خارج گردیده وبه یک مراسم عام انسانی تبدیل شده است.
همچنان که این طائفه میان اعیاد کفار و اعیاد مشرکین فرق میگذارد، و بر این نظر است که کافر اعم از مشرک است، ومشرک صفت بت پرستان میباشد، واسلام نوعی مراوده با اهل کتاب را در عدیدی از مسائل دینی پذیرفته است درحالیکه با مشرکین هیچ نوع مراوده را نپذیرفته است،بدین ترتیب مسلمان در آن جشنهای که با ثوابت اسلام در تضاد باشد نباید تهنئت عرض دارد، ویا نباید مشارکت کند، مانند مشارکت در جشنهای مذهبی هندویان و یا جشنهای که در درون کلیسا برگذار میشود و در ان مراسم مذهبی عیسویان ادا می گردد.
اما آن اعیادی که نماد فرهنگی شده اند وسرخطی برای سرور وشادی عمومی شده اند ویا استقبال از طبیعت قلمداد شده اند و یا تفریح عمومی و دارای منافع اقتصادی هستند و در ان ادای حق همسایگی میباشد، ویا ارج گذاری به حق شهروندی میباشد، و یا نوعی از احترام متبادل بر اساس حق وجود میباشد، باکی نیست مسلمان تبریکی عرض دارد.چنانچه که دارالافتاء جمهوری عربی مصر به نمایندگی از همین رأی جشن نوروز و جشن "شم النسیم" قبطی، و جشن سال میلادی را نام برده و تبریکی دادن آنرا جائز شمرده است.
این طائفه نیز بر نصوص، و بر دلیل عقلی استناد نموده است که اینک بر می شماریم:
دلیل اول: ادلهء شرع چهار است، کتاب است، سنت است، اجماع است وقیاس است. اما در کتاب نصی که مشارکت در اعیاد غیر مسلمین را منع کند وجود ندارد.
همچنان در سنت نیز نصی که صراحتا منع کند وجود ندارد، زیرا تعریف نص این است که "ما سیق الکلام لاجله"یعنی نص ان است که سخن برای ان به میان آمده باشد مانند (احل الله البیع وحرم الربوا) خداوند بیع را حلال ساخته وربا را حرام گردانیده است،یا مانند (ولاتقربوا الزنا) که نص در حرمت زنا می باشد، اما چنین تصریحی در موضوع تهنئت در قرآن ونیز در حدیث نیامده است،جز اینکه شما مانعینِ تهنئت، دلالت های را از بعضی نصوص فهم کردید که منحصر به فهم شما میباشد، این دلالت ها زمانی می توانست برای شما حجت شود ومارا ملزم سازد که دلالت های دیگری در منافات آن وجود نمی داشت،اما دلالت های دیگری وجود دارد طوری که ما به نوبهء خود از بعضی نصوص آنرا فهم کردیم، وفهم ما از دلالت اولی تر از فهم شما است، زیرا دلالتی که ما از نصوص در جواز تهنئت فهم کردیم زیادت را ثابت می کند، ودلالتی که شما فهم کردید نقص را افاده می کند، ودر موارد بسیاری هنگام تعارض نقص وزیادت، جانب زیادت راجح است.
اما برای انسان درّاک پوشیده نمی ماند که این دلالت ها با هم در تضاد نیستند، بلکه هرکدام محمول بر وضعی هستند، مثلا آیات منع موالات کفار، مطلق نیستند، به دلیل اینکه خداوند بعد از اینکه در آیت هشتم سورهء ممتحنه بیان کرد که خداوند انسانهای مؤمن را از نیکی کردن و عدالت کردن با کفاری که با مسلمانان بخاطر دین نجنگیدند ومسلمانان را از سرزمینشان بیرون نکردند،منع نمی کند،متعاقبِ آن آیت نهم همان سورهء ممتحنه موالات را چنین تعریف نمود(انما ینهاکم الله عن اللذین قاتلوکم فی الدین واخرجوکم من دیارکم وظاهروا علی اخراجکم أن تولوهم و من یتولهم فاولئک هم الظالمون).یعنی: این است جز این نیست که خداوند شمارا منع میکند از اینکه دوستی کنید با انانی که بخاطر دین با شما جنگیدند و شمارا از دیارتان بیرون کردند ودر بیرون راندنِ شما یاری کردند،کسی که آنان را دوست گیرد از جملهء ستمکاران است.
همچنین فهم شما از منع تشبه فهم سلیم نیست، مراد از منع تشبه به نیت قصد است ورنه مطلق تشبه ممنوع نیست،تشبه ممنوع است تشابه ممنوع نیست، و انسانها تاریخ درازی از تشابه دارند، بلکه اسلام خود امتداد بعضی مبانی ادیان آسمانی دیگر است و این خود تشابه است .
اما حدیثی که پیامبر خدا عید فطر واضحی را بدیلِ آن دوعید دوران جاهلیت معرفی کرد وجوه عدید دارد، یکی از وجوه آن اینکه خیر بودن عید فطر واضحی است. بهتر بودن این هردو عید از عیدهای جاهلیت در این است که هرکدام عید فطر وعید اضحی عبادت اند، همین است که ما بر ترکِ فطر مُعاتبه و بر ترکِ اضحی محاسبه میشویم و در انجام آن ثواب می گیریم در حالیکه در قبال سائر جشنها هیچ نوع التزامی نداریم.
وجه دیگر اینکه آن دو روز معلوم نیست که چه بودند بلکه از ایام جاهلیت محسوب شده اند، گرچند بعضیها مراد از ان دو روز همان روز جشن مهرگان را شمردند اما با اینهم آثاری دیگری از سلف بر قبول هدایای مهرگان نیز نقل است.
اما اجماع، اجماعی در مسئله منع تهنئت ویا مشارکت با جشن های غیرمسلمان وجود ندارد، نه چنین اجماعی درعصر صحابه وجود داشته است ونه هم در عصور بعدی آن وجود داشته است، بلکه موضوع به آرا فقهاءِ هر دیار موکول بوده است، چنانکه امام ذهبی مشارکت در چنین اعیاد را به هدف ونیت منوط می شمارد، پس اگر مراد از تهنئت و مشارکت در اعیاد غیر مسلمانان، جانب اعتقادی باشد، آن زمان تهنئت ومشارکت روا نمی شود، اما اگر به قصد تفریح وخوشی اولاد باشد، اشکالی نمی داشته باشد .
پس انچه میماند همانا قیاس است. دلائل وافر از قیاسِ معنی به معنی وجود دارد و از ان طریق نمایان میشود که ابراز تهنئت از سوی مسلمان در بعضی حالات از حُسن خلق وحسن رویه و از جملهء تألیف قلوب" یعنی دل به دست آوردن مردم به هدف دخول در اسلام" محسوب میشود.
دلیل دوم: در سال نهم هجری هیئتی از نصارای نجران به مدینه آمدند، در رأس انان شخصی بنام عبدالمسیح امیر بود و کسی بنام ابوحارثه از اعراب مسیحی کشیش انان بود، مجموع آن هیئت شصت تن بودند، آنان وقتی آمدند پیامبرخدا از انان در مسجد استقبال نمود و انان در مسجد بطرف شرق شعائر خود را ادا کردند، و پیامبرخدا انان را به اسلام دعوت کرد انان نپذیرفتند وپیامبرخدا انان را به مباهله دعوت کرد انرا نیز نپذیرفتند بلکه مذاکره نمودند وبا قبول پرداخت جزیه برگشتند و روابط آنان با مسلمانان نیکو ماند تا که اسلام به تدریج در میان آنان منتشر گردید.
حکایت نصارای نجران چندین دلالت دارد:
دلالت اول اینکه وقتی رسول خدا حتی مانع ادای شعائرشان در مسجد خود نشد در حالیکه مساجد مختص به مسلمانان است پس موضوع تهنئت در قیاس به این ،سهل تر است.
دلالت دوم:اینکه اجازهء پیامبرخدا به آنان در اینکه عبادت خود را در مسجد انجام دهند رد است بر آنانی که می گویند ابراز تهنئت برای سال جدید میلادی به معنای تایید آن است، زیرا رسول خدا به هیچ وجه از عقیدهء نصرانیت انان راضی نبود واز همین جهت انان را به اسلام و مباهله دعوت کرد، اما از باب حق در وجود واز باب اعتراف دنیوی به حقوق ملل ونحلی که صلح با مسلمین را می پذیرند، انان را اجازه داد تا شعائر دینی خودرا در درون مسجد انجام دهند.
جالب این است که بعضی از این مانعین در سایت های رسمی خود مسئلهء ادای شعائر دینی نصارای نجران در مسجد پیامبر را انکار می کنند و می گویند در سندِ این قصه یک خلل وجود دارد وان اینکه شخصی وجود دارد که از نظر بعضی علماء حدیث مورد پسند قرار نگرفته است، درحالیکه اصل قدوم هیئت نصارای نجران را انکار نمی کنند، واین ضعفِ روشِ تاریخ شناسی این طائفه را نشان می دهد که از فرطِ تعصب، یک امر اخلاقی عظیم را با بهانه گیری واهیی باطل نمایان میسازند، در حالیکه چنین امر در نزد ملل دیگر چنان از مفاخر تلقی میشود که برای ان جعل نیز می ورزند .
حکایتِ نصارای نجران در تفسیر ایت 61 سوره ال عمران در تفسیر ابن کثیر مفصل امده است :عن محمدابن جعفر ابن الزبیر قال لما قدموا علی رسول الله المدینه فدخلوا علیه مسجده حین صلی العصر،علیهم ثیاب الحبرات جبب واردیه فی جمال رجال بنی الحارث ابن کعب،قال یقول بعض من رآهم من اصحاب النبی یومئذ ما رأینا وفدا مثلهم وقد حانت صلاتهم فقاموا یصلون،فقال رسول الله دعوهم فصلوا الی المشرق.
از محمدابن جعفر ابن الزبیر نقل است که گفته است هنگامی که انان یعنی نصارای نجران نزد رسول خدا امدند به مسجد وی وقتی داخل شدند که عصر را خوانده بود آنان لباس های دراز و چادرها داشتند و زیبایی مردان بنی حارث را نمایان می کردند حتی بعضی یاران پیامبر گفتند ما هیئتی چنین تا هنوز ندیده بودیم، آنگه وقت ادای عبادت انان شد برخاستند وادای عبادت کردند،پیامبرخدا گفت بگذارید انان را، انگه بسوی مشرق متوجه شدند.
کسیکه روش روانشناسی در تحلیل روایات تاریخی را بداند پی میبرد که چنین عبارت یک عبارت مجعول نیست ونحوهء بیان آن وسیاق آن،حکایت و نوعیت وصفِ آن چنانکه در بعضی روایات دیگر میاید که اعضای این هیئت لباس فاخر بر تن داشتند وطلا ها در دست داشتند،بیان از صدق این واقعه می کند، چنین روش در نزد ارباب عقول بالاتر از بعضی روشهای دیگر است، گرچند که ان روشهای دیگر نیز زادهء تلاش در نقل دقیق اخبار است، اما هرتلاش در دقت قابل تصدیق هم نیست، چه بسا حکایاتی که صدق وکذب آن از طریق قرائن وتحلیل روانی وتحلیل ادبیات همان عصر درک میشود.
بعضی تفاسیر معروف دیگر و ابن اسحاق نیز این حکایت را به همین طرز نقل کرده اند، اما مبارکفوری در الرحیق المختوم با وصف نقل قصهء نصارای نجران چیزی در باب ادای شعائر ان هیئت در درون مسجد نبوی لب نمی گشاید.
بعضی از علماء اجازه دادن رسول خدا به انجام شعائر آنان در درون مسجد خود را از باب تألیف القلوب شمردند چنانکه این از ابن رجب حنبلی نقل است.
البته مقصد ما این نیست که از این حکایت این فهمیده شود که برای غیرمسلمانان روا است که در درون مساجد مسلمین خودسرانه داخل شوند ویا ادای شعائر کنند، نه، بلکه غرض این است که رسول خدا به خاطر هدفی آنان را اجازه داد که همانا مهمان نوازی بود ویا تألیف قلب انان بود، لذا این عمل پیامبرخدا یک معنای را افاده میکند که میشود بر ان معنی،معنای دیگری را قیاس کرد.
وآن معنی اینکه زمانهء که ما قرار داریم بیشتر از هر زمان دیگر به تألیف قلوب نیاز دارد، چون مسلمانان در نتیجهء ظهور بینشهای افراطی در بسیار اموری متهم شده اند.
دلیل سوم:
اصل معامله بالمثل در روابط ذات البینی مهم هست و در اسلام جایگاه دارد واگر حکایات آن نقل شود قصه دراز میشود. همه ساله وقتی عید فطر وعید قربان و حتی ماه رمضان فرا میرسد مقامات رسمی دولت های جهان وحتی رؤوسای کلیسا برای مسلمانان چنین مناسبت ها را تبریک عرض میدارند.
لهذا اگر نهاد مسلمانی متقابلا چنین میکند حسن رویه کرده است.
افزون بر اینکه عرض تهنئت برای چنین جشنها به معنای امتناع از دعوت نیست، امروزه دعوت مانند سابق نیست که خطی برای شخصی نوشته شود که به اسلام روی بیارد.
بلکه دعوت امروز مستمر است،هر دین وهر فرقه از طریق صفحات مجازی از طریق رسانه ها از طریق نشریات دعوت خود را می کند
مسلمانان همواره چنین می کنند، لهذا عرض تهنئت حتی در اعیاد مذهبی غیر مسلمان آنگاه که نیاز باشد به معنای قبول دین آنان و امتناع از دعوتِ آنان نیست.
دلیل چهارم:
دار الافتاء جمهوری عربی مصر در صفحهء رسمی خود زیر عنوان حکم تهنئت به سال جدید میلادی فتوای شماره 6140 مؤرخ 24 جنوری سال 2022 بعضی دلائلی دیگری را ذکر نموده است که مختصر نقل می کنیم.
مثلا برای جواز اعیاد غیرمسلمین که در ان خلاف با ثوابت اسلام نباشد به روایتِ آواز خواندن دو دختر انصاری در خانهء پیامبرخدا اشارت می کند که پیامبر گرچند خودرا از شنیدن آنان منصرف ساخت اما برای ابوبکررضی الله عنه که مانع انان شد گفت: بگذار ای ابوبکر که هر مردم عید دارند واین عید انان است.
و در روایت معتمد آمده است: "دعهما یا ابابکر فانها ایام عید" بگذار ان دو را ای ابوبکر چونکه این روزهای عید است،و در روایتِ دیگری میاید" دعهما فان لکل قوم عیدا وهذا عید".بگذار که هر مردم جشنی دارند و این جشن است.
همچنان که پیامبرخدا چنانکه امام احمد روایت کرده است نیزه بازی حبشی هارا درمسجد خود مشاهده کرد و برای کسانی که میخواستند مانع شوند گفت "لتعلم یهود ان فی دیننا فسحة انی ارسلت بحنیفیه سمحة" .یعنی: تا اینکه یهود بدانند در دین ما تفریح است و من به حنیفیت نرم مبعوث شدم .
نمیدانم افراطیان مارا چه درد بی درمان رسیده است که بر چنین روایات اعتنایی نمی کنند وبزرگترین خدمت به اسلام را تلاش برای تضعیف همچون روایات می شمارند .
دار الافتاء مصری برای جواز تهنئت در جشن نوروز عبارت معروف حضرت علی که را که گفته است"نورزونا کل یوم" مارا هر روز نوروزی کنید و یا عبارت "مهرجونا کل یوم" هر روز ما را مهرگانی کنید، نقل می کند.
همچنان به نقل از زمخشری در ربیع الابرار می گوید امیر معاویه به سعید ابن العاص به مناسبت روز نوروز لباسهای بسیار وظرف های طلا ونقره داد. ظاهرا این هدایای بوده که جشن گیرندگان نوروز برای وی بحیث والی هدیه داده بودند.
همچنان به نقل از ابن عبدالحکم در کتاب فتوح مصر والمغرب نقل می کند که صحابی عمرو ابن العاص که والی بر مصر بود هر سال در میان مصریان خطبه می داد و آنان را به جشن "شم النسیم" که از جشنهای باستانی مصر کهن است وشبیه روز نوروز است فرا میخواند وخودش شرکت می کرد.
ظاهراٌ معلوم میشود که دائر کردن این نوع جشنها منافع اقتصادی به خزائن دولت داشته است وشخصی سیاستمداری مانند حضرت عمروابن العاص این مسائل مردم داری را نیک میشناخته است،چونکه وی وقتی به مصر وارد شد و سیطرهء بیزانس را خاتمه بخشید برای جلب رضایت قبطی های مصر همان کشیش عیسوی را طلب کرد که محبوب مردم بود و از جور دولت قبلی فرار کرده بود..
دار الافتاء مصر این سخن ابن حجرهیتمی رحمه الله را نقل میکند که می گوید: مشارکت در اعیاد غیر مسلمانان وابسته به نیت است واگر نیت تشبه وتأسی یعنی الگو گیری نباشد مشارکت در آن اشکالی ندارد،سپس در عین فتوای خود می گوید: جنگهای صلیبی که بر مصر وشام صورت گرفت ودوصد سال ادامه داشت باعث ظهور فتتاوای تقابلی در میان فقیهان گردید.
اینجا باید اضافه نیز کنم به نظر من،ما وقتی از جشن گیریهای غیر مسلمانان یاد می کنیم بهتر است کلمهء عید، کلمهء مبارک، کلمهء تجلیل را در توصیف جشنهای غیر مسلمانان استفاده نکنیم، زیرا این کلمات مقدسی هستند لذا به جای عید جشن و به جای مبارک شادباد وخجسته باد استفاده گردد.
همچنان که باید درک کنیم تهنئت دادن سال جدید میلادی برای هر مسلمان لازم هم نیست اما برای بعضی مسلمانان تهنئت ان شاید مفید باشد.
خاتمه:
از لابلای عرض موضوع برای انسان عاقل قوت رأی دوم وضعف رأی اول نمایان میشود.
همچنان که هدف بنده از نوشتن در این مسئله کدام شوق وعلاقه به چنین مسائل نیست بلکه برای زدودن بینش افراطی است،آنانی که زندگی انسان مسلمان را از حلالستان به حرامستان تبدیل کرده اند و با کوبیدن مستمر بر طبل حرام سازی و گلوگیری مردم فاصلهء عمیق میان رسالت دین و مردم ایجاد کرده اند و هر روز دشمنان اسلام از چنین گلوگیری به نفع خود و ضرر مسلمین استفاده میبرند.
اهل بینش افراطی نیز یکسان نیستند ومتنوع هستند، برخی از آنان از سر جهل ونادانی چنین راه را انتخاب کرده اند، برخی از آنان اهل علم هستند و علاقه برای افراط ندارند اما محدودیت مطالعهء آنان و یا محیط مغلق آنان، و یا عدم آشنایی انان به نقش تفریح در رشد جامعهء دیگران ، یا هم اسراف آنان در "سد ذریعه" باعث شده است تا ناخود آگاه در دام فقهِ افراط قرار گیرند و فقه اعتدال را فراموش کنند.
والله اعلم بالصواب
