No-IMG

محمد بن ناصر بن ادریس

میگوید: وقتی پرسیدم: دکتر محمد ناصر صحبتی درازی کردیم، حالا میشود بگویید چند ساله شده باشید؟

اشک در چشمانش حلقه زد و ریخت وگفت: به هشتاد ویک سالگی رسیدم، سپس افزود، این عمری نیست که برای فراقِ آن گریسته شود ولی میترسم که با رفتنِ خود خلایی بگذارم که پر نشود، مبادا بعد از من گامهای مرا نپیمایند وآنچه را که بنا کردم تکمیل نکنند.

گفتم: نه، آنچه معلوم میشود غیر این است.

گوشهء از گفتگوی داکترعبدالله الأهدل با شخصیت امشب ما.

محمد بن ناصر بن ادریس دانوسیتارو در سال ۱۹۰۸ در جزیرۀ سومطرۀ اندونیزی تولد یافته و در سال ۱۹۹۳ در جاکرتا پایتخت آن کشور وفات یافته است.

دانوسیتاروعالم وسیاستمدار ورهبر مسلمان اندونیزی است که کمتر کسی در ساحاتِ ما اورا میشناسد

میدانیم که اندونیزی کشور پهناوری در جنوب شرق آسیا است،وبزرگترین کشوری میباشد که جزائر بسیار دارد،این جزیره ها نظر به مد وجزر از هفده هزار تا هجده هزار جزیره میباشد، و در حدود شش هزار چزیرهء آن مردم سکونت میکنند و بقیه خالی از سکان است،وجای میمون ها و پرنده های کمیاب و انواع جانوران است، جزیره های بزرگ آن جاکرتا وجاوه وکلیمنتان و سومطره وسولاویزی نام دارد، وتعداد نفوس این کشور نزدیک به دو صد وهشتاد ملیون میباشد که تقریبا نود فیصد آن مسلمان اند.

تواریخ مردم آنجا نقل میکند که  اسلام بواسطهء تاجران یمنی به آن دیار داخل شد و بعضی جزیره های آن مانند جزیره آچیه در قرن هفتم هجری به از امارت بودایی به سلطنت مسلمان تبدیل شد، حاکم آن مرد مسافری بوده که جهان شاه نام داشته وآنجا به دعوت میپردازد، مردم بعد از اینکه مسلمان میشوند همان جهان شاه را سلطان خود میسازند جهان شاه هم دختر یکی از امیران محلی انجارا به عقد میدرآرد و بر تخت سلطنت مینشیند ومردم آن خوشبخت را لقب سری بدوکا میدهند که به همین نام در تاریخ اچیه معروف است، ولی انتشار بیشتر اسلام در اندونیزی به قرن هشتم هجری هجری برمیگردد، تاریخ ممالک اندونیزی که سابق حکام محلی داشته است دخول اسلام واسامی دعوتگران مسلمان را نوشته است، از ان جمله کسانی چون سونن گریسیک ومخدوم ابراهیم  ومحمد عین الیقین بحیث اولیاء معروف شدند بعضی این دعوتگران بر بعضی ساحات وجزائر حکمرانی نیزمیکردند وبعضی آنان محض به اعمال دعوت میپرداختند، این دعوتگران اسلام را به امیران هندو وبودایی جزائر همجوار عرضه کردند تا اینکه آنان ایمان آوردند،حتی این مخدوم ابراهیم را میگویند بنام بونانگ معروف بود چونکه آلتِ موسیقیی بنام بوناننگ ساخته بود وبرآن مینواخت و نغمهء گیرایی را پخش میکرد ومردم به شنیدن ان جمع میشدند،مخدوم ابراهیم که از سلیل علوی های یمن بوده  بعد از ختم نواختن،مردم را به ترک بت پرستی ومسلمان شدن دعوت میکرد.

البته در مواردی جنگ هم رخ داده است چنانکه در قسمت های از جزیره جاوه مملکت هندویی بنام مملکت ماگایاهیت وجود داشت که توسط امیران مسلمان دیگر سقوط داده شد تا اینکه بعضی امیران واتباع ان مملکت محلی به اسلام گرویدند.

عموماً  همجوار بودن جزیره ها،نیاز مبرم  به معاملاتِ تجارتی، همچنین رشد دعوت،نمایندگی دین اسلام از فطرت سلیم آدمی، باعث شد دیری نپاید که اکثریت قاطع آن جزائر مسلمان شوند.

در ان زمان توسع اروپایی به سوی اقیانوس ها شدت یافته و امریکا کشف گردیده بود،انگلیس ها، اسپانی ها، پرتگالی ها، فرانسی ها، بر تسلط اراضی پهناور امریکا و جزائر اقیانوس ها رقابت میکردند، هالند در آن زمان مذهب کاتولیک داشت و تابع امپراطوری کاتولیک اسپانیا بود ولی بعد از اینکه هالندی ها به مذهبِ پروتستانت کالفینی پیوستند از کاتولیک ها دوری کردند و در نبرد انگلیس واسپانیا از انگلیس طرفداری کردند و در نبرد دریایی معروف بنام نبرد ارمادا کمر اسپانیا را شکستند، این وقت بود که هالندی ها بحیث مساحت مستقل جان گرفتند وبا وصف قلت نفوس و تنگیی مساحت به دریا نوردی پرداخته به ساحات دور دست رفتند دیری نگذشت که یکی از قوت های عظیم استعماری شدند،البته علت این بود که اروپائیان با وصف بر سر مستعمرات با هم جنگ وجدال میکردند ولی مخالف تقسیم مستعمرات میان هم نبودند مثلا فرانسه وانگلیس با وصف نزاع قدیم میان هم وجنگهای خونین در اروپا خواهان طرد کامل همدیگر از مستعمرات نبودند،فقط بر نوعیت جاها نزاع میکردند، هالندی ها مانند کمپنیی هند شرقی که از سوی انگلیس بود کمپنیی هند شرقیی هالندی را تاسیس کردند واین کمپنی های اروپایی در ان زمان در حقیقت عبارت از ارتش مسلح عام التفویض از سوی مملکت خود بودند، رشد سکتور خصوصی بحیث فرهنگ اقتصادی غربی زادهء همین دوره وزادهء همین دزدان دریایی است که قرار دادهای را از ممالک خود در مستعمرات وجزائر دریافت میکردند.

خلاصه زمانی که قرن هجده میلادی رسید هالندی ها تقریبا زمام امور اندونیزی را در دست گرفته بودند و از درامدهای اندونیزی شهر امستردام وروتردام را از زیبا ترین شهرهای اروپایی ساخته بودند.

البته مسلمانان اندونیزی که امارت نشین های مستقل بودند برعلیه استعمار پرتگالی وهالندی شدیدا جنگیدند، علمائی امثال شیخ دیبونجورو به جهاد مسلحانه بر علیه استعمار پرداختند، ولی نهایتا اروپایی ها با داشتن اسلحه ولوازمِ خوب پیروز شدند، تا اینکه جنگ جهانی دوم بوقوع پیوست ونقشه ها تغییر کرد ودخالت های قوت های کلان بیشتر شد و برای اینکه جنوب شرق اسیا در قبضهء جاپان نیافتد اسلحه برای مردم انجا از هر سو سرازیر شد ،در این وسط کسانی مانند محمدحتی واحمد سوکارنو بروز کردند که خواهان استقلال اندونیزی از هالند شدند، بعد از جنگ جهانی دوم که اندونیزی استقلال خود را دریافت کرد احمدسوکارنو رئیس اندونیزی گردید، سوکارنو شخص سکولر ومدتی هم تمایل به کمونیزم داشت، وی شدیدا بر علیه هویت اسلامی اندونیزی دست بکار شد، اینجا بود که شخصیت امشب ما وارد صحنه شد، دکتر محمد ناصر از فعالان عمدهء سیاسیی اندونیزی گردید مدتی بحیث صدراعظم ومدتی بحیث وزیر اطلاعات وفرهنگ وظیفه اجرا کرد ومدتی هم به فعالیت های مسلحانه پرداخت وتاکید وی بر این بود که هویت اسلامی اندونیزی را حفظ کند با امیران محلی با علماء با سیاسیون دیدارها کرد وبه گشودن کانون های علمی اسلامی که در زمان سوکارنو منع بودند یا محدود بودند مطالبه کرد، وی شدیدا از خطر الحاد وخطر نصرانی سازی،مسلمانان آن دیار را برحذر میداشت، او میگفت یکی از اسباب بی اعتمادیی من بر سکولرهای تحصیل کردهء اندونیزی که از غرب آمده اند این است که انان بیشتر از اینکه سکولر باشند عیسوی اند، زیرا وقتی برمیگردند ومناصب بزرگ را میگیرند اولین کاری که میکنند ترویج عیسویت است چنانکه در اثر تشویق این نوع تحصیلکرده ها بزرگترین مناصب و اقتصاد در دست انان قرار گرفت،وی در این راستا مبالغه نمیکرد وچنین وضع را یک روند اتفاقی وتصادفی نمیشمارید بلکه ان را برنامه ریزی شده و متکی بر هدف خاصی میشمارید چنانچه که مفتش معارف هالند در نشستی در شهر لیدن که سال ۱۹۳۱ از سوی خاورشناسان برگذار شده بود گفت توسعه طلبی هالندی در جنوب شرق فقط هدف مادی نداشت بلکه هدف اساسیی ان نشر فضائل نصرانیت بود.

دکترمحمد ناصر روی چنین درک وبرداشت به بازگشایی اذهان پرداخت تا اینکه زیر فشار وتهدید حکومت قرار گرفت، با اینهم او برای رشد فرهنگ اسلامیی ملتهای جنوب شرق اسیا هرسو سفر میکرد،در مصر با رهبر ان دورهء اخوان المسلمین حسن الهضیبی دیدار کرد سپس با ابوالاعلی مودودی دیدار کرد، وی از اینکه به زبانهای هالندی المانی انگلیسی فرانسوی مسلط بود بیشتر در محافل بین المللی شرکت میکرد،تا اینکه بیش از ۴۰ کتاب در باره هویت اسلامی اندونیزی و هشدار از فتنه های استعمار نوشت وحزب سیاسیی را بنام حزب ماشومی تاسیس کرد.

فعالیت های این مرد هدر نرفت وآهسته آهسته مردم بر علیه سوکارنو شوریدند و جای سوکارنو را سوهارتو گرفت که اندکی به هویت اسلامی اندونیزی ارج قائل شد،شاگردان دکتر محمد ناصر در سراسر اندونیزی اهداف اورا تعقیب کردند،و در ان مملکت پهناور لا اقل توانستند گوشهایی را شنوا بسازند وچشمهای را بینا بسازند، حکومت های متعاقب نیز نقش این فرزند مخلص میهنشان را درک کردند اورا لقب قهرمان ملی دادند ونهاد بین المللی شاه فیصل جائزهء خدمت به اسلام را برای وی اهدا کرد.

خداوند اورا ببخشاید

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک