محمدالحسن ولد الددو الشنقیطی
(حیاتی لیس مرضیا عنها ولیست محلا للاقتدا ولا تذکر فی هذا المجال لاننی ضعیف فی التلقی وضعیف فی العلم) زندگیی من چندان رضایت بخش نیست و محل اقتدا نیست وذرهء در اقتدا حساب نمیشود،چونکه من درحصول علم ودر علم –اموختن واموزانیدن ضعیف هستم.
این گوشهء از سخنان شخصیت امشب ماست که در یک مصاحبه با یک رسانهء معروف گفته بود.
شخصیت امشب یکی از وجوه علمیی معروف جهان اسلام است، مردیست خلوق،عالم،فقیه،اصولی،محدث،شاعر،ومصلح، ویکی از اعضای بارز اتحادیهء جهانی علماء مسلمین است
محمدالحسن ولد الددو الشنقیطی در سال ۱۹۶۳ میلادی در ولایت بوتلمیت موریتانی دیده به جهان گشوده است و تا هنوز که حیات دارد یکی از فربه ترین فقیهان مسند نشین تدریس محسوب میشود
از زبان خود وی بشنویم
وی در چواب این سوال که اغاز زندگیی تعلیمی شیخ ددو چگونه بوده است میگوید
اولین معلم من زنان بودند قران را نزد انان حفظ کردم وخط را نزد انان اموختم واشعار را از زبان انان یاد کردم
برای اینکه نقش محیط در فراغت ذهن و صفای سینه را درک کنیم بهتر است تصویری از ان دیار ارایه داریم
موریتانی اصلا کشور صحرایی است و در آخرین قسمت شمال افریقا برساحل اتلانتیک واقع است، این کشور در تناسب با مساحت خود جمعیت بسیار کم دارد،کمتر از پنج ملیون نفوس در مساحتی بیش از یک ملیون کیلومتر مربع زندگی میکنند، در آمارهای که چهل سال قبل در بابت مردمان کوچی - بدو الرحل - انجام پذیرفت موریتانی اولین کشور کوچی نشین دنیا معرفی گردید وافغانستان ترتیب دوم بعد از موریتانی را داشت، اما فرق میان فرهنگ کوچی افغانستان وفرهنگ کوچی موریتانیا به انداز فاصلهء افغانستان تا موریتانیا بوده است.
موریتانی را کشور ملیون شاعر مینامند، زنان در ان کشور معیشت اسلامیی اصیل دارند،حجاب را با لباس چادر مانند به تن میکنند علی الاغلب نقاب نمیپوشند،در محافل اجتماعی ومحافل ادبی فوق العاده حضور دارند،طبیعت صحرا قیودات تنقل را که بیشتر این قیودات زادهء فرهنگ شهرنشینی در سده های پرآشوب بود از زنان برداشته است، نسبت جرم وجنایت در انجا متندی است ولی یک عادت بد هنوز در بعضی قسمتهای انجا مخفی میگویند وجود دارد وان اینکه زمانی ساحات هم مرز موریتانی با کشور سنگال از مراکز نقل برده های سیه پوست به امریکا بود بقایای ان برده ها در میان بعضی قبائل ساحل نشین بحیث قن استفاده میشدند که شباهت به برده داشت میگویند بعضی باقیمانده های از همان نسل را حالا نیز بحیث کارگر بدون مزد استخدام میکنند وحکومت میگوید که با چنین موارد برخورد قاطعانه میشود، اما دیار شنقیط از مناطق متمیز در دل صحرای موریتانی میباشد، دیار شنقیط زادگاه علماء شعراء و بستر سخاوت وکرم و مجتمع صلحجو میباشد، مردمان در دل صحرای ریگزار جاهای برای سکونت دارند که واحه ها نامیده میشود در میان آن واحه ها چشمه است چاه است درختان خرما است و زمینی اندکی قابل زراعت است و مردم در ان آبادانی دارند، خانه ها با سبک معماریی خاصی از گل وسنگ بنا میشوند، یک مسجد معروفی آنجا هست که از صدها سال به اینسو فرش آن از ریگ است وهربار تخلیه میشود.
از اینکه هوای صحرا گرم است ودر چاشت روز بر روی صحرا نوردان میتابد وحرارت آمیخته با ریگ را بر روی صحرا نوردان میپاشد مردان عادت کرده اند که روی خود را بپوشانند همین است که اکثر مردم آن دیار روهای خودرا با شف عمامهء خود نقاب میگیرند ولی زنان نقاب نمی گیرند، یعنی طبیعت در تعیینِ نوع لباس نقش اساسی دارد،ولی متاسفانه بسیاری از منتسبین دینی به این نوع دلالت های طبیعیی آشکار ملتفت نمی شوند و نوعی خاصی از لباس را که روی وچشم را بپوشاند مسئله شرعیی الزامی میدانند.
شیخ ددو میگوید: در ساحاتِ ما بسیاری مادران نطق با کودک خودرا با آیات قرآن آغاز میکنند،و من جده – مادر کلان- عالمهء داشتم، همچنان عمهء عالمهء داشتم از ایشان در هفت سالگی قرآن را حفظ کردم وخط مشق را آموختم،چنانکه ۴۱ جلد کتاب دست نویست به خط مادرکلانم داشتیم که هنوز موجود است وعلت رواج دست نویسی این بود که کتاب های چاپی به ندرت برای ما میرسید، واز این سبب در طلب عام بیشتر اتکا به حفظ میشد، همین بود که من متون را ودیوانهای اشعار را حفظ کردم حتی که قواعد زبان را از زنان توسط شعر میآموختیم، مثلا قصیدهء بویصیری را زنان برای ما میآموزانیدند و در هر شعر قواعد نحوی را وترکیب آن را میگفتند واز این طریق ما با قواعد زبان و حفظ متون بزرگ میشدیم.
پدرِمادری شیخ ددو بنام شیخ محمد عال ولد عبدالودود در زمان خود عالم بزرگی بوده است، شیخ میگوید، مرد مهیبی بود، نیمه شب بر میخاست، بعد از ادای تهجد واذکار مارا به فجر بیدار میکرد و مسجد میرفتیم وبعد از بامداد بعد از اوراد تا ظهر به تدریس میپرداخت، وشب نیز بعد از شام برای زنان بعد از نماز جماعت درس عام میداد.
چنانچه که شاعری از ان مردم این منظر را به قول دودو چنین به تصویر کشیده است:
یجتمع النساءُ کلُ لیلة
من بعدِ ما صلین فی الجماعة
خلف ممیت الجهل محیی السنة
مبارک التعبیر عالی الرتبة
یعین ما یسمعن من موعظة
حسنة وحکمة بالغة ......
زنان هر شب جمع میشوند
بعد ازاینکه نماز را در جماعت ادا میکنند
در عقب میرانندهء جهل و زنده دارندهء سنت
مرد مبارک التعبیر عالی رتبه ی
حفظ میکنند ان زنان شنیده ها را
که پند است وحکمت فراوان است .
این احوال، برای ما تفاوت جوامع بدوی تا بدوی را نشان میدهد وتفاوت فرهنگ قبائلی را در جهان اسلام نشان میدهد، یعنی مردمانی بی بضاعت وبیچارهء در دل صحراها یا دراعماق جنگلات هستند ولی ظلم وتوحش وبربریت وحق تلفی وزن ستیزی در میان انان مشهود نیست ولی معکوس ان را هم میبینیم.
شیخ ددو میگوید نزد چنین شیخ با تقوی وبا علم کتابهای جامعی را درسی خواندم،کتاب الشفا بتعریف المصطفی از قاضی عیاض را سیزده مرتبت خواندم و کتاب فتح الباری را پنج بار خواندم،کتاب مغنی ابن قدامه را تدریسی خواندم در حالیکه این کتابها از جملهء کتابهای مراجعاتی اند نه تدریسی.
وُلد ددو بعدا ان دیار را به قصد علم به مغرب،یمن،حجاز،مصر،هند،ترک میکند واز بزرگان این دیار علم میآموزد و سند تدریس دریافت میدارد،چنانکه وی در عربستان با مفتی اسبق عربستان مرحوم ابن باز،و در یمن با قاضی محمدابن اسماعیل عمرانی و در هند با ابوالحسن ندوی مینشیند ومیآموزد.
وی بعد از ختم تحصیل در جامعهء امام محمد ابن سعود به موریتانی برمیگردد وآنجا به تأسیس مرکز علمیی بنام مرکز تکوین العلماء میپردازد، وی میگوید تمیز این نهاد از تعلیم دانشگاهی این است که در مرکز اعداد العلماء کوشیدیم طلاب بی بضاعت دارای نبوغ را جلب کنیم و انان را از هر فن زبده ترین را بیاموزیم تا متخصص عام در علوم اسلامی شوند.
شیخ ددو وسیاست.
شیخ گرچند میگوید وابسته به هیچ جریانی نیست،ولی بیشتر طوریکه معلوم میشود وابسته به اخوان المسلمین است،همچنانکه از یاوران عمدهء شیخ یوسف القرضاوی محسوب میشود،و چندین بار از سوی حکومت کشورش بازداشت شده است،ولی به جز از موضوعات عام در جزئیات سیاسی دخالت نمیکند،او از مدافعین شدید قضیهء فلسطین است، و از نظر تقارب مناهجی ومذاهبی نیز معتدل است زیرا با همه اطیاف مینشیند وبر ضد هیچ طیفی تصریح مشخص نمیکند ولی مسائل شرعی را بطور عام بیان میدارد،
شیخ ددو واقعا در حفظ مسائل واستحضار مسائل و ذکر منابع کمنظیر است، بسیاری این کار را در عرصهء نوشتن میتوانند ولی در نطق نمیتوانند اما ددو در نطق میتواند، با اینهمه شیخ حفظه الله در استنباط فقه معاصر اندک است، ومیشود بعضی از آراء فقهی وی را از نظر مقاصدی مناقشه کرد.
شیخ محد ولد ددو کتابهای مهمی نوشته است منجمله کتابِ فقه الخلاف،و کتابِ التکفیر شروطه وضوابطه واخطاره ومزالقه.
شیخ دودو در محافل علمی ومجامع فقهی حضور ملحوظ دارد و سخن وی در تراث اسلامی اهل سنت والجماعت معتبر است، وی در محافل عدیدی در لندن وکانادا وامریکا وجنوب شرق آسیا شرکت داشته است، با اینهمه علم وکمال میبینیم که خودرا چیزی در علم نمیشمارد وقابل اقتدا نمیداند در حالیکه او در بسیاری مسائل مقتدا است، واین است فروتنیی عالم.
حفظه الله وسدد خطاه
