سید محمد حسین طباطبائی
یک وقت یک رسانهء معتبر با من تماس گرفت که اگر در بحثی زیر عنوان جایگاه عقل نزد مذهب اهل سنت والجماعت ومذهب شیعه شرکت کنم و طرف بحث هم یکی از اساتید المانی است که در زمینه معلومات وافری دارد وبر زبان فارسی مسلط است گفتم خیر باشد مشکلی نیست شرکت خواهم کرد ولی استاد مذکور فکر کنم بنا بر انشغالاتی که داشت صرفنظر کرد اما موضوع نزد من باقی بود بدون شک فرقه های مسلمان این موضوع را از قدیم الایام در مباحثات خود مطرح کرده اند و جهابذهء در عرصهء عقلانیات از آدرس آنان تبارز کرده اند مخصوصا عقلانیت در فقه سیاسی در نزد متقدمین اهل سنت والجماعت -به تعبیر عام آن- ملحوظ ومشهود است، همچنان که مباحث عقلانی در الهیات نزد بعضی فرق شیعه معروف است، اما این مباحث جای خود را در اعتقاد مذهبی چندان نگشودند وبه این ترتیب بعضی أخبار کماکان دور از تاویل باقی ماند.
برای لبیبان عرض دارم که منهج ما – نویسنده - در مسائلِ توفیق میان عقل ونقل، این است که به جز از مسائل تعبدی در مابقی مسائل تأویل نص را تا آخرین سرحد بکار میبریم،آخرین سرحد یعنی اینکه تأویل همه عرصه های دلالت لغوی واشارات مقاصدی خود را استیفا کند و ترجیح خود را از بقیه نصوص حاصل کند، ونهایتا إعمال عقل به إبطال نص نیانجامد، اما آنجا که این إعمال به إبطال میانجامید اولویت لزومی در احکام،واولویت وجوبی در مغیبات را از آن نقل میدانیم،این زبده وشیره وشیرازهء منهج ماست که لِله الحمد باعث شده است ساحت معاذیر را برای همه فرق اسلامی وسعت بخشیم واز آفت تکفیر دور رویم و بدعت را به چند نوع تقسیم کنیم و تشدد در این عرصه را بکار نبریم و بر (ما عُلم من الدین بالضرورة) چنگ بزنیم، وهمین نقطهء فارقِ ما از فرقه های منحرفی موسوم به نو اندیشی دینی، نیز میباشد.
یکی از فوائد منهج ما این است که بر اساس تتبع واستقراء منطقی سلیم استوار است وموافق فطرت سلیم است .
اینجاست که ذکر یک جهت به معنایی تایید مطلقِ آن جهت نیست چنانکه در چهره های که در این شبهای مبارک ذکر کردیم بر چنین خُطا بودیم و در این خُطا ان شاء الله بر خَطا نبودیم والله اعلم.
چهار شب دیگر باقی مانده است که سه شب ان را انشاء الله به اشخاص شخیصی از میهن خود اختصاص خواهیم داد، ولی امشب به سراغ چهرهء یکی از اشخاصی میرویم که گرچند از مذهب ما نیست ولی یکی از قامت های بزرگ علمی در مذهب خود است که نقاط مشترکات اهل قبله بودن را حد المقدور (الا فیما یبطلُ مذهبه) رعایت کرده است، معنای الا فیما یبطل مذهبه اینکه در محاوراتی که هدف از ان بیان مشترکات است نباید از انکه در مذهب تو نیست چنان توقع کنی که مذهب خودرا باطل گوید،خواه ان مخالف تو شیعه باشد یا سنی،سلفی باشد یا صوفی،حنفی باشد یا غیرحنفی،اشعری باشد یا ماتریدی وهلم جرا.
تدریس علوم عقلی به نحوه ي از بسیاری مدارس اسلامیان کنده نیست، حتی مباحثات امام ابن تیمیه با وصف نقد ونقض آفرینی های که بر ادلهء عقلی دارد مستمد از همین وسائل عقلیه است،بلکه جالب این است که بعد از ابن تیمیه که علی الظاهر مخالف عقلگرایی معرفی شده است خصوم وی متمثل در مدارس سنیی مصر وشام از تلاش توفیقِ نقل وعقل به نقلگرایی محض رفتند، انان عقل را رد نکردند ولی از ان در مسائل لا طائلی استفاده بردند واین دقیقا همان زمانی بود که خصم اروپایی میجنبید و غبار شکست ها در برابر مسلمانان را از سر میتکانید وشمشیر خودرا به آب دانش صیقل میداد،ولی بخت مدارس مسلمان نگون تر شده میرفت،دیری نپائید که ماجرای جبر وقسر و اکراه واباحت دماء در شبه جزیرهء عرب ظهور کرد، و انطرف در هند میبینیم کسی در عقلانیت وتوان مندی قاضی محب الله بهاری صاحب مسلم الثبوت از ان عقل بزرگ در اصلاح لازم استفاده نمیبرد و در تعمیق متن چنان میکوشد که دختر پادشاه انگشت میگزد،ووقتی کار به سهالوی صاحب فواتح الرحموت میکشد انواع دلائل عقلی را برای عرفانیات شبیه وحدت الوجودی بکار میبرد در حالیکه انگلیس آرام آرام علفزار هندوستان را میبلعد.
در این دوره مدارس شیعه بیشتر به تدریس عقلانیات روی میآرند ولی انان نیز به نوبهء خود از آن برای اصلاح اشکالات وافر اعتقادی خود استفاده نمیبرند بلکه بیشتر ان را برای تحکیم اخباریات خود استفاده میبرند.
اگر در این باب بپیچیم قصه دراز میشود، به سراغ شخصیت امشبی میرویم که یکی از علماء عقلانی ونقلانیی معروف شیعه است وی آیت الله طباطبائی است که تفسیر معروفی بنام تفسیر المیزان دارد.
سید محمد حسین طباطبائی در سال ۱۹۰۴ میلادی در شهر تبریز ایران تولد و در ۱۹۸۱ میلادی وفات یافته است اورا از بارز ترین وجوه علمی وفکریی شیعه در قرن بیست مینامند.
حقیقتا این مرد نه تنها تسلط وافر بر مقدمات و حکمت وفلسفهء قدیم داشته است که اطلاع کافی در بارهء مکاتب فلسفیی معاصر نیز داشته است،چنانکه وی کتابی معروفی بنام بدایة الحکمة ونهایة الحکمة دارد، البته در مدارس سنی اولین کتاب حکمت با رسالهء دیگری بنام هداية الحکمة آغاز میشود، که در سابق طلاب مدارس آنرا حفظ میکردند .مرحوم قبله گاه نورالله مرقده این فقیر را مکلف به حفظ آن ساخته بود که سفر به مصر دنیایی را به دنیایی دیگری تبدل کرد.
طباطبائی علوم متداوله را در عراق فرا گرفته است همین است که دسترسیی وی در عرصهء تألیف به زبان عربی مشهود است چنانکه تفسیرالمیزان خود را در بیست جلد در اصل به عربی نوشته است،وی در تفسیر خود عقلانیات را به تغافل نسپرده بلکه تفسیر خودرا با آن ممیز ساخته است چنانکه اسوهء بزرگ در این عرصه برای عقلانیین تفسیر امام بزرگ فخرالعلم ومفخرة العقول فخر الدین رازی رحمة الله علیه است که التفسیر الکبیر نام دارد، میگویند قبل از ان تفاسیری از بعضی مفسرین معتزله در ده ها جلد بوده است که در اثر حملهء هلاکو بر بغداد محو میشود،وجالب اینکه پیش قراول حملهء هلاکو در بغداد یکی از اشخاص عقلانیی بزرگ بنام نصیرالدین طوسی است که حتما ان استاد المانی در بحثش وی را مد نظر داشت، منظور این است که تعصب احیانا بر علم چیره میشود.
البته طباطبائی گرچند منهج عمومی مسلمانان در اتباع کامل کتاب الله و اینکه آن (هو المنقول بین دفتی المصاحف الی یومنا هذا دون زیادة او نقصان)را اسوه گرفته واذعان داشته است ولی از تأویل مفرط در تأیید مذهب خود در مسائل عصمت ائمه وامثال ان دریغ نورزیده است، گرچند این تأویل مفرط وی از قید ادب عام خارج نگردیده است.
طباطبائی ریاضیات وحکمت والهیات را نزد خونساری وقاضی میرزا علی قاضی فرا گرفته واساتید عدید دیگری داشته است که در علوم متداولهء شیعه سرآمد اقران خود بودند،مثلا کتاب الشفاء شیخ الرئیس ابن سینای بلخی را درسی آموخته است در حالیکه بسیاری انرا مرور کرام هم نمیکنند.
همین است که تعجب نیست اگر تألیفات عمده در این فنون داشته باشد،چنانکه بر یکی از کتاب های صدرای شیرازی حاشیه نوشته است، نا گفته نماند شرح صدرای شیرازی بر هدایة الحکمة در مدارس شبه قاره هند ومدارس دیوبندی نیز تدریس میشود که حالا تدریس ان اندک شده است بر این کتاب مهم مولانا شاه عبدالعزیز دهلوی ومولانا بحر العلوم لکهنوی ونظام الدین سهالوی تقریرات پیچیده نوشته اند و همچنان که ملا عبیدالله قندهاری بر ان حاشیه نوشته است .
همچنان طباطبائی کتاب رسائل السبع یا رسائل هفتگانه را در مسائل برهان، مغالطه،ترکیب، تحلیل،اعتباریات، ونبوأتِ نبوات نوشته است،همچنان رسالة التشیع،و کتابی بنام مبانی فلسفهء مادی، و کتابی بنام سنن النبی وعدید از کتب ورسائل دیگر بر علاوهء اشعار فارسی نوشته است.
آنچه طباطبائی را متمایز میسازد این است که وی استعداد وظرفیت محاورهء عاليي را داشته ومیکوشیده است با بعضی خاورشناسان به محاورهء بپردازد که ازان منافع مذهبی ومنابع بیشتر معرفتی را به دست آرد چنانکه معروف است وی با شخصی بنام هنری کاربن فرانسوی مجالسات ومباحثات ومراودات داشته است تا سرحدی که میگویند نوعی از مکتب فلسفیی از این مباحثات تراوش کرد ،ولی چنانچه که معلوم میشود این هنری کاربن اهداف خاورشناسانهء مغرضی داشته است زیرا وی کوشیده است مکتب علمیی شیعه را در برابر مکتب علمیی سنی در نزد غربیان مظلوم معرفی دارد تا سرحدیکه طباطبائی نیز به نحوی به این تبخیر فرانسوی متأثر میشود.
میگویند طباطبائی زمانی کرایه نشین خانهء بوده است که ملکیت ان را ایت الله خمینی داشته است ولی از اینکه فقیر بوده واز پرداخت کرایه عاجز میاید برادر خمینی هر روز اورا ماسل-محصل- میگیرد که یا کرایه را بدهد یا از خانه بیرون شود،واین به نوعی تیرگیی روابط هردو میانجامد والله اعلم، همچنان نقل میکنند که وی بعد از پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی در ایران گفته باشد که این انقلاب یک نفر داشت که ان هم شهید شد وان نفر اسلام نام داشت، والله اعلم.
طباطبائی از اینکه باز هم امتداد مدرن مدرسهء متقدمین بود با نویسندهء معروف استاد علی شریعتی سرسازگاری نداشت ووی را نیز نقد میکرد،طباطبائي تاثير مهم استدلالي بر عديدي از شاكردانش كذاشته است طوريكه مرتضي مطهري از وي متاثر است،وهمينطور عبدالعلي بازركان.
والله عالم بخفایا الامور
خداوند علامه طباطبائی را بیامرزد
