No-IMG

مولانا طارق جمیل

شخصیت امشب ما یکی از رجالاتِ دعوت است،او خطیبِ ادیب است، و پیام دعوتش در تناسب با اقرانش در کشوریکه زندگی میکند متمایزتر است.

مولانا طارق جمیل در سال ۱۹۵۳ میلادی در اطراف شهرلاهور به دنیا آمده است ویکی از بزرگان جماعت تبلیغ پاکستان میباشد.

طارق جمیل در یک خانوادهء مرفه به دنیا آمده است ومیگویند مدتی هم برای تحصیل در سلکِ طب در انگلیس بسر برده است ولی به جماعت تبلیغ جذب میشود و در فن سخنرانی رشد میکند واز این منظور برای تحسین ظرفیت علمی خود به فراگیری علوم اسلامی میپردازد، البته اینجا چیزی دیگری هم است  وان اینکه ترک مسلک طب که یک مسلک واقعا خوب وفرض کفایی است متاسفانه در شرق بستگی به تحسین وضع مادی هم دارد،البته در غرب هم چنین است،طارق جمیل از اینکه از خانوادهء دارنده بوده شاید نیازی به استمرار ندیده وبه دعوت وتجارت روی میآرد

لهذا شخصیتِ امشبِ ما گرچند میتوان گفت عالم است ولی به معنای اصطلاحی یک عالم دین نیست بلکه او یک داعی است.

اصلاَ باید هر عالم، داعی باشد وهر داعی عالم باشد، زیرا علم بدون دعوت کتمان است ودعوت بدون علم طغیان است، وما امروز در آفت این طغیان میسوزیم، مخصوصا که عادات سلیقوی وقبیلوی در جنس دعوت معرفی شوند تا از ادرس ان مفخرت جویی وبرتری طلبی وتفوق طلبی وتبعیض تباری وتبعیض فرهنگی حاصل گردد، والله المستعان.

ولی بازهم اینجا لازم است به فرق اصطلاحیی عالم وداعی که این اصطلاح نیز زادهء عرف ومشاهده است بپردازیم:

وقتی ما میگوییم فلان شخص دانشمند است، میتواند کافر و مسلمان را عامل وفاجر را شامل شود،مشروط براینکه آن شخص تعلیم یافته باشد،متاسفانه امروز در نزد یک طیف هر کسیکه جاک وپیتر نام داشت دانشمند شناخته میشود، مفکر هم مانند دانشمند است،اما وقتی میگوییم فلان شخص عالم است گرچند علم مطلق است ولی اینجا عُرفا مقید میشود، یعنی فلان شخص عالم دین است واین عالم دین باید مراحلِ تعلیمِ رائج را طي کرده باشد، واز امور رائج در تعلیم علوم اسلامی تسلط بر قواعد زبان عربی،سپس قرائتِ متون در فنون است،بدین ترتیب این عالم باید علوم عقلیه ونقلیه را خوانده باشد،حتی اگر در سابق مثلاً علم منطق نمیخواند برسرش دستار نمی بستند چونکه اورا عالم نمیشمردند،میگفتند (من لم یقرء المنطق لا اعتبار فی علومه) یعنی کسی منطق نخواند علمش اعتبار ندارد،زیرا علماء در سابق بعضی فنون را وسیله برای قوت فهم میشمردند، عالم همچنین باید در علوم عقلی از حکمت بشمول اقسام طبیعیات الهیات ریاضیات،مسلط باشد،سابق چنین بود، بعد اگر این عالم در ادب دسترسی بالا میداشت اورا عالم فاضل هم مینامیدند، امروز نیز تغافل از مبانیی علوم عصری در شأن یک عالم واقعی نیست،اصلا غافل از مبانی حقوق جهانی را نباید فقیه وعالم شمرد، واگر شمرد فقط در سطح خود وقریهء خود شمرد،بلی این غفلت نقص بزرگ است که عدم واقف بر ان را عالم ناقص معرفی میکند.

سپس این طبقهء علمی مسلط بر عقلیات وعقلیات هم بر دو قسم اند:

یک جماعت انانی اند که از انظار دور مانده ودر انزوا قرار دارند و بیشتر آنان در اطراف زندگی میکنند، از این نوع علماء در دیار شنقیط که فعلا ان را موریتانی مینامند وشنقیط یک بخش انرا تشکیل میدهد، در کشور مالی،در قسمت های از حبشه،در قسمت های از پاکستان وافغانستان یافت میشوند،مخصوصا این نوع علماء در دیار شنقیط بسیار زیاد اند و درعمق صحراها زندگی میکنند وحتی بعضی خاورشناسان دیده شده اند که همانجا در وسط آنان رفته وجا گرفته اند وهمانطور مانند انان متون را یاد کرده وزحمت میکشند تا فردا روز برای هویتِ غرب تحقیق کامل از یک جامعه شناسی را ارایه دارند، و کشورهای غربی برای یک قرن دیگر سیاست خود را در روشنیی تحقیق آنان شکل دهند.

دوم جماعتی اند که علم خود را از آدرس کانونهای علمیی رسمی، اکادیمی ها، دانشگاه ها، کانفرانسهای علمیی بزرگ نشر کرده اند، این نوع علماء اهل تألیف ونظر اند، امروز  بیشتر علماء عرب از همین نوع میباشند همین است که امروز به مراجع فتوا تبدیل گردیده اند و برمسند فقاهت نشسته اند،ورنه اگر اینها نباشند ان فقاهتی را که بعضي جوامع عجم دارد انسان متعقل امروزی به دو قیران نمیخرد، والله افسوس است، درحالیکه در سابق بطور غالب،این صفت صفتِ علماءِ عجم بود،اما حالا علماء عرب مجتهد شده اند وعلماء عجم مقلد، نه فقط آن تقلید معروف از ائمهء دین که ذاتا امر مطلوب است وما هم مقلد هستیم، نه، بلکه شأن بعضی اقالیم عجم به این رسيده است که عالمی را که فقط صد سال پیش در پهلوی یک کتابی از کتابهای متأخرین حاشیه نوشته است در مقام امام مذهب قرار داده اند ومبانی مذهب را از طریق همان محشی می گیرند، و امور عباد مصالح امت را در دست فرمایشات همان محشی میسپارند والقاب ان محشی از القاب امام مذهب بالاتر،ولاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم .

 داعی:

داعی را در سابق مبلغ میگفتند، ولی حالا اصطلاح داعی رواج یافته است، یعنی شخصیکه از طریق وعظِ منبر یا وعظِ محافل ویا رسانه یا از طریق نوشتن به آموزه های اسلام فرا میخواند،وبرای تحسین اخلاق جامعه وعظ ونصیحت میکند، داعیان هم نظر به نوعیتِ قضایای که بر آن تمرکز میکنند متنوع میشوند، یکی بر اخلاقیات تمرکز میکند، ویکی به رد شبهات تمرکز میکند، ویکی به ترک ادیان باطل وتبیین دین حق تمرکز میکند چنانکه داکتر ذاکر نایک میکند و احمد دیدات میکرد، یکی برعلائم آخرالزمان تمرکز میکند چنانکه کسی بنام عمران حسین وکسی بنام بسام جرار وامثال انها در این باب معروف اند واکثر اقوال انان مستند نیست، اینجا باید وعظ ونصائح داعی را با خطبهء واجب که هر هفته بر امام یک مسجد جامع لازم است خلط نکنیم.

جماعتِ تبلیغ عبارت از جماعتیست که چندان تمرکز برعلم ندارد گرچند علماء بزرگی در میان خود دارد،این جماعت بلکه بر اخلاقیات تمرکز دارد، در قدم اول میخواهد این اخلاقیات را برای عوام الناسی که با این جماعت میپیوندند از طریق ریاضت عملی وسفر ومصاحبت وپخت وپز مشترک بیاموزاند، وقاعدتا مطابق مقررات اين جماعت اتباع این جماعت نبايد درحین دعوت به مسائل سیاسی بپیچند، اما در زندگی شخصی آزاد اند که به مأموریت وسیاست وتجارت اشتغال ورزند، چنانکه یکی از رؤسای پاکستان وبعضی اراکین دولتی نیز در سلک این جماعت بوده اند،وشاید باشند،این جماعت نشست سالانهء بزرگی در منطقه بنام رایوند در پاکستان دائر میکند.

عموما انتساب به این جماعت هم برای حفظ اخلاقیات اسلامی وهم برای ترکِ اعتیاد وتقلیل جرم وجنایت در میان عوام الناس بسیار مؤثر بوده است،طوريكه اين جماعت در حفظ هويت اسلامي مسلمانان هند بسيار مفيد بود، اما إشکال عمده در این جماعت این است که بیشتر بر اخلاقیات عبادتی تمرکز میکند ودر اخلاقیات معاملاتی فقط به تبسم وحسن رویه اکتفا میکند، بیشتر به مظهر ومنظر شخصی عرق ریزی میکند ولی برای نظافت جامعه نکوشیده ونميكوشد، مثلا برای اتباع خود میآموزاند که به خانه های مردم گشت بزنند وآنان را به شنیدنِ اخلاقیات در مسجد فرا خوانند و کتاب خاصی را که فضائل اعمال مینامند بشنوند و از امیری که در رأس ده نفر تعیین میشود اطاعت کنند، ولی ای کاش نیز بياموزانند که همین اتباع در کنار گشت زدن به جمع اشغالی ها از کوچه ها مبادرت ورزند، به نظافت جامعه اهتمام ورزند، حقوق جامعه از قبیل حق طریق حق ارتفاق حق شرب وسائر اخلاقیات معاملاتی وشهرنشینی را تعلیم دهند تا تغییری در وضع جوامع مسلمان رونما گردد، اگر این کار را میکردند، یقینا در كنار مسواک دراز که هرکدام بر سر جیب دارند کوچه های پاکستان وبنگلادیش نیز پاک میشد یا لاقل این فرهنگ رائج میشد، با انهم طوریکه میگویند:

 ان شیئا کلٌه لا یُدرکُ

 إعلموا أن کلُه لا یُترکُ

یعنی چیزیکه همه اش به دست نمی آید همه اش نیز ترک نمیشود.

بلی مولانا طارق جمیل از اراکین این جماعت است، وتمایز وی این است که وی برخلاف بسیاری از اقران کشورش داعیی خشونت وجنگ وجدال وتفرقه نیست، او بر علیه تکفیر وغلو وافراط سخنانی دارد،وعظهای دارد، گرچند من اردو چندان نمیدانم ولی در صحبتهای این شخص تأثر از علامه اقبال و خواندن اشعار وی را شنیدم، همچنان که وی به این طریق توانسته است در جامعهء که متأسفانه از تفاوت طبقاتی رنج میبرد طبقهء مرفه را به دعوت جلب کند، بلکه یکی از آوازخوانان معروف به نام جنید جمشید که در یک سانحهء هوایی شهید شد توسط وی هنر را به صوب هنر هدفمند سوق داد وبه سرودن نعت های زیبا پرداخت،شاید هزاران هزار انسان در دنیای امروزی از طریق یک نعت وی از طریق هنر زیبای وی به دین گرویده باشند.

علی کل حال شخصیت امشب ما از این منظر متمایز است، بسيار نياز است تا داعیان جامعهء مسلمان اين را  بدانند،مسائل فتوی واحکام را به علماء معین بگذراند، وخود به صلح وهمزیستی وعدم تفرقه وعدم تعصب وعدم بغض وکینه دعوت کنند،به دستگیری فقیران دعوت کنند.

شوربختانه در وطن ما از چنین کشور همسایه ازطارق جمیل مانندها چندان نیاموختند.

سرمشق آدمیت،وسرمشق اسلامیت،وسرمشق هر مذهب وهر منهج این آیت مبارکه است(فبما رحمة من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک) پس به رحمت پروردگار نرمی کردی به انان واگر تند سنگدل میبودی از اطرافت میرفتند.

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک