داکتر وحید الدین خان
شخصیت امشبِ ما در یکی از کتابهایش حکایت میکند که ریاضیدان هندی عنایت الله المشرقی، متولد ۱۸۸۸ومتوفای ۱۹۶۳ حکایت میکرد: یک روز یکشنبه در سال ۱۹۰۹ از خانه بیرون شدم، آسمان میبارید،دیدم که فلک شناس معروف سیر جمیزجینز استاد دانشگاه کامبرگ درحالیکه چتری اش را زیر بغل زده است انجیل را زیر بغلِ دیگرش گرفته و سوی کلیسا میرود،نزدیک شدم همرایش احوال پرسی کردم جواب نداد، بار دیگر گفتم: هلو سیر، گفت: چه میخواهی؟ گفتم اول اینکه آسمان میبارد وچتری ات را زیر بغل گرفته ی، تبسم کرد و چتری اش را باز کرد وبر سر گرفت، بعد گفتم شخص مشهوری مانند شما که مردم میپندارند ملحد است کلیسا میرود؟ اندکی مکث کرد گفت اگر خواسته باشی میتوانی امشب نزد من فقط برای صرف چای تشریف بیاوری، شب شد خانه اش رفتم،دیدم مقابل میز نشسته ولوازم چای را تهیه کرده و در افکار خود غرق است مرا دید وآهسته سرش را بلند کرد وگفت سوال تو چه بود؟ پیش از اینکه اعاده کنم،به شرح تکوین اجرام سماوی پرداخت، از منظومهء شمسی، از منظومه ها،مجره ها وهاله ها گفت،از مدارها از جاذبیت گفت، از قوانین منظمی که اندک خلل در ان مانند خلل در یک چرخیست که با چرخهای دیگر اصطکاک دارد گفت، و چنین گفتن گرفت تا اینکه در اعماق قلب خود از هیبت خداوند لرزیدم،موهای سیرجیمز از استغراق سخن وتعجب در کنار عظمتِ خالق قدبرافراشته بود واشک از چشمانش جاری بود، سپس گفت ای عنایت الله وقتی به عجائب قدرت خداوند نظر میافگنم وجود من از عظمت وجلال آن ذات قدسی به لرزه میافتد وچارهء جز رکوع نزد او نمیبینم وناگزیر میگویم:بس بزرگ هستی ای آفریدگار،همه وجودم مرا در این نیایش همنوا میشوند وآرامش عمیق برای من رخ میدهد، آیا دانستی ای عنایت الله که من چرا کلیسا میروم؟
گفتم: سیر، - آقا- سخنهای گفتی که اعماق مرا شورانید ومرا به یاد آیتی در کتاب مقدسمان برد که اگر اجازت دهی تلاوت کنم:
گفت: بخوان عنایت الله .
خواندم (الم تر ان الله انزل من السماءِ ماءً فاخرجنا به ثمراتٍ مختلفاً الوانها ومن الجبالِ جددٌ بیضٌ وحمرٌ مختلفٌ الوانها وغرابیب سود. ومن الناس والدواب والانعامِ مختلفٌ الوانه کذالک إنما یخشی الله من عباده العلماء) ترجمه: آیا ندانسته ی که خدا از آسمان آبی نازل کرده است پس بیرون آوردیم به واسطهء آن میوه های رنگارنگ و ازجملهء کوه ها رده های است به رنگهای متفاوت، سفید سرخ – که این رده ها- خود، دارای رنگهای متفاوت اند، و صخره های بسیار سیاه، و از مردمان وجنبنده ها وچهارپایان،دارای رنگهای مختلف،چنین است، جز این نیست که میترسند- پی میبرند به عظمت- از میان بندگان او، علماء- دانشمندان-.آیتِ ۲۷ و۲۸سورهء فاطر.همچنان در همین سیاق، آیت های ۱۱-۱۲-۱۳سورهء فاطر.
سیرجیمز گفت: چه گفتی؟ انما یخشی الله من عباده العلماء؟ .. ای عجب، ...چیزی که بعد از پنجاه سال مشاهده کشف کردم وپی بردم محمد که ناخوان بود، دران زمان ودران محیط خبر میدهد، اگر چنین است پس این گواهی مرا بنویس که قرآن وحی الهی است، از خدای بزرگ برای محمد نازل شده است.
علاۤمه وحید الدین خان این حکایت را در ضمن سخنهای بسیار در یکی از کتابهای معروف خود نقل کرده است،ولی نوشته های او فقط بر چنین نقل قول ها استوار نیست،بلکه درکتابهایش سراسر بحث های علمی و تفحص های علمی است که برای خدمتِ عقلانیی ایمان استدلال کرده است.
راستش، من هم زمانی فکر میکردم که عالم در اسلام فقط همان است که کتابِ شرح ملا جامی در نحو را خوب بداند، کسانی دیگری میگفتند ومیگویند عالم آن است که فقط روایت را خوب بداند، کسانی نیز میگفتند:
علم دین چار است،فقه وتفسیر وحدیث
هر که خواند غیر ازاین گردد خبیث
اما اطلاق وصف عالم بر یک جیولوجیست مؤمن در خیال ما نمیگشت وچنان که در خیال بعضی امروز نیز نمیگردد.
در حالیکه جیولوجیست مؤمن نه در حواشیی تفسیر بلکه در متن سورهء فاطر زير عنوان عالم قرار دارد.
مولاناوحیدالدین خان دانشمند ومؤلف مسلمان هندی است که سال ۱۹۲۵ میلادی تولد ودر ۲۰۲۱ دیده ازجهان فرو بست.
دکتورمحمدعماره میگوید: در میان مفکرین مسلمان کمتر کسی سراغ است که مانند وحیدالدین خان به مطالعهء کتب غرب در باب فلسفه وسیاست وعلم پرداخته باشد.
خود وحیدالدین خان میگوید: میتوانم بگویم برای اینکه نقدی بر فلسفه مارکسیزم بنویسم کمتر از ده هزار صفحه نخوانده ام.
وحیدالدین خان تعلیمات ابتدائی را در یکی از کانون های علوم اسلامی هند فرا گرفته و نظر به ماجراهای سیاسی وقت هندوستان پا به عرصهء خواندن ونوشتن گذاشت،مدتی در ندوة العلماء لکنهو به خدمت نوشتاری پرداخت ومدتی نیز ریاستِ تحریر یک مجله را به عهده داشت، وی در آغاز ازمفکر وعالم مسلمان ابوالأعلی مودودی متاثر گردید ولی بعدها از وی جدا شد ومیان هردو جفای حاصل گردید، گرچند وی این جفا را بیشتر از تفاوتِ منهج، به برخوردِ تندِ مودودی ارجاع میدارد، ولی نمودار این است که خان جای تأثر از مودودی را به تأثر از منهج گاندی سپرده بود.
وی نقدهای بر مودودی نوشت، وبسیاری نیز از نقدهای وی برمودودی بر تندگرایی منهج مودودی استدلال میکنند،ولی اینجا باید تفکیک کرد،یکی بحث تندگرایی مودودی است که بحث جدا است،ویکی حقانیت منهج مودودیی متأثر از علامه اقبال در تشخيص معضل مسلمانان شبه قاره هند و تاسيس سرزمين خاص مسلمانان است، مودودیي که تفسیراتِ خاصِ خود متکی بر بخشی از تراثِ مبارزاتی مسلمانان برعلیه اشغالها را،نیز بران افزوده است،طبیعیست چنین منهج مودودی با منهج مهاتماگاندی که انگلیس چندان خصومتی با وی نداشت، ویا در بهترین تفسیر وی را –اهونُ الشرین- میشمارید متفاوت بوده باشد، وبه طبیت حال با متأثرین ان نیز متفاوت بوده باشد، وبعدها تقابل سیاسی هند وپاکستان جفای هردو بر همدیگر را تعمیق بخشیده باشد.
شکی نیست استخلاص نصوصی وتراثیی مودودی در این موضوع قریب تر به حق بلکه مقرون به حق بود، ولی در عین زمان برای کسانی چون وحیدالدین خان حق معذوریت بر اساس احتمالِ بعیدِ مستخلص از مقاصد شرعی، محفوظ است، درک این نقطه تا حد زیادی برای اثرپذیران از چنین اشخاص مهم است زیرا از تقابل میان مناهج اسلامیان میکاهد.
ولی بخشی عمدهء از نقدهای وحیدالدین خان بر اثراتِ ناشی از تفسیر حاکمیت نزد مودودی نیز هست که حقیقتا در چنین نقد وحیدالدین تنها نیست، گرچند بنده بر مجموع نقدهای وی بر مودودی مطلع نیست وفقط کلیی از ان را میداند، ولی نقدهای مفصل کسانی دیگری بر تفسیر مودودی از حاکمیت الهی بر زمین را خوانده است،بطور مثال تفصیلِ استادما پرفسور فؤادالنادی در بارهء بحث نظام سیاسی اسلام ونقل نظریات اسلامیان وتحلیل وتجزیهء نظریهء حاکمیت نزد مودودی ومتأثروی سید قطب، بحث مفید ورهگشایی است.
اما آیا واقعا برداشت مودودی از حاکمیت راه را بسوی یک بینش افراطیی گشود که برای عدیدی از جماعت های مدعیی اسلام گرایی منبع الهام بود؟
این را نمیشود بطور مطلق انکار کرد ولی نه چنانکه خصوم اسلامیان مطرح میکنند، بطور مثال پیروان مودودی در پاکستان اکثرا همرکاب قدرتی بوده اند که نحوهء برخوردِ آن با احکام شرعی در پاکستان معروف است، افزون براینکه بیشترین مخالف را مودودی در کشورخود از سوی گروه ها وجماعت های داشته است که اورا مرجعیت علمی ودینی نمی شمردند، کسانی چون مولانا یوسف بنوری وپیروان وی نیز مودودی را نقد کردند ولی نقد انان بیشتر متوجه شکایت مودودی از تحول خلافت به ملوکیت بود که این تحول را مخالفین خلیفهء راشد چهارم انجام دادند، یعنی آنچه طیفی وسیعی از جماعت علمائی پاکستان از مجموع تحلیل وتبصرهء مودودی در باب سیاست شرعی و تحلیل وتجزیهء تاریخ سیاسی اسلام دانستند فقط همین بود که چرا مودودی چنین تحول را نقد کرده است،وچرا مودودی گفت که خلافت راشده بر اساس شوری باید ادامه میافت وچرا مودودی تصرف حاکم بر بیت المال را خلل شمرد،وچرا مودودی پادشاهی مطلق را رد کرد، وخلاصه چرا استخلاف ايشان صاحب يزيدخان را كه بلي بد بود نقد كرد، همچنان تأثر سید قطب از مودودی چنان بزرگ نبود که عنوان داده میشود.
ولی در کل میتوان گفت بیم ونگرانی وحیدالدین خان از مفکورهء تقابل طلبیی بعضی منتسبین اسلام گرایی که شرایط ضیق سیاسی جهان اسلام انرا هر روز بیشتر به خشونت نا فرجام سوق داد، یک بیم ونگرانی معقول بود وهست.
وحیدالدین خان انگشت را بر نقطهء مهمِ درد گذاشته بود، او خواست طیف علمائی اسلام باید به زخم های بزرگتری توجه کنند، او با مطالعهء عمیق ومشاهدهء دقیقی که ازغرب داشت الحاد را گرگ صبوری میدید که در یک زمستان ممتد در کمین معنویت جامعهء انسانیی ضعیف، نشسته است.
همین بود که در این عرصه نوشت، و حتی در باب الهیات نقاط مشترکی را با بعضی ادیان آسمانی مطرح کرد و اتحاد سنگر را نمایش داد، و دلیل آنان را در بعضی مسائلِ الهیاتی دلیلِ خود ودلیل خودرا دلیل آنان شمرد، ولی در کثیری از مسائل دیگر تمیز مکتبِ توحید اسلام را تبارز داد،چنان تبارزیکه به تعبیر محمدعماره چندان رابطهء با تأثرِمتکلمین قدیم مسلمان از فلاسفه یونان نداشت.
معروف ترین کتاب وحیدالدین خان که فرزندش ظفرالاسلام خان به عربی ترجمه کرده است وپرخواننده ترین کتاب بوده است کتابِ الإسلام یتحدی، یا اسلام چلینج میدهد میباشد که به انگلیسی ترجمه شده است، بلکه اکثریتِ آثار وی به زبان انگلیسی است وازهمین رو وی در میان اطیاف فکری مسلمان کمتر خوانده شده است.
همچنان وی کتاب دین در مقابل ساینس،وکتاب ایدولوژی صلح، وکتاب مارکسیزم در ترازو، و روزنگاری هندوپاکستان، وکتابِ حال ومستقبل ما در روشنیی اسلام، و نیز شرح کتابِ مشکاة المصابیح در حدیث را، نوشته است،میگویند وی بالغ بر دوصد کتاب ورساله نوشته است.
خداوند اورا در این ده اخیر رمضان غریق رحمت کند
