No-IMG

ابوالطیب مولود بن الحسن السریری

بسکه بیدل بر طبائع حرصِ شهرت غالب است

جان کنی ها سنگ هم در آرزوی نام داشت .

عُجب وریاء در میان انسانها زادهء همین غریزه هست، (الا مَن رَحِم)،مگر انکه مرحوم باشد،در این زمانه یافتن انسانهای مشمولِ چنین استثناء (الا من رحم) بسیار نادر است،ولی هستند کسانی که از نوادر روزگاراند و سعیی برای نمایانیدن خود به خرچ نمیدهند.

دست شمارا میگیرم و بسوی جایی میبرم که برای بسیاری دور از بصر است ولی برای اهل بصیرت دور نیست.

درمیان کوه های اطلس در میان قبائلِ بربر درمملکت زیبای المغرب و در قریۀ از قریه ها عالمی زاهدی عابدی بر مسندِ تدریس نشسته است که کمتر کسی وی را میشناسد، ولی وقتی به بعضی کتابهایش میبینی میدانی که میشود اورا فخر المحققین گفت،او نه تنها عالمیست که متن های دشوارِ کتبِ تراثِ اسلامی را گره گشایی میکند، نه عالمیست که تمرکز بر حل الغاز- مسائل چیستان مانند- کند، بلکه عالمیست لفظ ومعنای فقه واصول فقه اسلامی را گره گشایی میکند، و روانِ ائمهء اسلام را در استخراج مسائل چنان به تصویر میکشد که گویا آن امام، آن اصولی، آن فقیه، از آن زمان برای این زمان وکیلی تعیین کرده است که همین شخصیت امشب ما میباشد

شخصیت مارا میشود شاطبیی عصر نامید.

ابوالطیب مولود بن الحسن السریری السوسی در سال ۱۹۶۳ در یک خانوادهء علم پرور در منطقهء ایت باها از اقالیمِ مملکت المغرب دیده به جهان گشوده است،  در سن خورد بر علاوه قرآن کریم عدیدی از متون را حفظ میکند و درمیان مدارس غیر رسمی که به شیوهء قدیم در قریه های دورافتادهء المغرب، در ساحات قبائل در میان کوه های اطلس پراگنده وجود دارد، برای کسب علوم از مدرسه به مدرسه واز شیخ به شیخ متنقل میشود،سپس به شهر مشهور طنجه میرود ازعلمای آنجا میآموزد وفرهنگ اطراف را با فرهنگ شهر صیقل میدهد، بدون اینکه به شورو شرر شهر جلب شود به روستا برمیگردد ولی نه برگشت تنفر بلکه برگشت شخصی که میان انتخاب یک عالم در عرصهء فضائل واحتیاط ومیان نیاز یک جامعهء شهری فرق قائل میشود، چه سود از عالمی که شهری را در جیب یک قریه مستقر بداند وتمدنی را در سلائق قبیله منحصر بداند.

میگویند امام ابو حنیفه رحمه الله در برخی مسائلی که بر خلاف فتوای خود که برای مردم جائز میدانست عمل نمیکرد،سبب را پرسیدند،گفت یکی فتوی است یکی تقوی است،آن امام بدین ترتیب درسی برای شاگردانش در رعایت حال واحوال میداد.

اساتید نقش برازنده در تکوین شخصیت شاگرد دارند، از اساتید این شخصیت ما شیخ حسن الشلحی،وشیخ ادریس التوزوینی وشیخ محمد الکمثری  وشیخ عبدالله التلیدی وعدیدی از افاضل ان دیار را نامبرده اند.

وی  با کسب علوم به صوب قبیله ایت یحی بر میگردد ودر مدرسهء معروف آن  به تدریس میپردازد وشاگردان بسیاری دور وی جمع میشوند، وآنجا به نوشتن اثارخود میپردازد، در فنون منطق، فلسفه، کلام، ادب، و فقه،اصول فقه، وتفسیر حدیث میپردازد، بیشتربر فن اصول فقه لنگر میافگند،زیرا علم اصول فقه علمیست که مشتغل به آن باید از قواعد زبان ومنطق فلسفه کلام تفسیر حدیث وفقه آگاه باشد، تا در اصول فقه تفنن حاصل نماید.

وی با استفاده از عزلتِ مادی به تدوین نفائس میپردازد، و کتاب معجم الاصولیین را مینویسد که در ان اصولیین اسلام را فهرست نویسی کرده است ومناظرات آنان را جمع نموده است، کتابی زیرعنوان مصادرالتشریع الاسلامی وطرق استثمارها عند الامام الفقیه علی ابن احمد بن حزم الظاهری، مینویسد، کتابی زیرعنوان شرح نیل المنی فی نظم الموافقات للشاطبی،کتابی زیر عنوانِ  شرح مفتاح الوصول، کتاب زبدهء زیرعنوان استثمار النص الشرعی علی مدی التاریخ الاسلامی، کتابی زیر عنوانِ منهج الاصولیین فی بحث الدلالة اللفظیة الوضعیة، کتابی نیز در شرح حساب وریاضیات قدیم مینویسد.

کتابی زیرعنوان  (تجدید علم اصول الفقه) را مینویسد  که زبده وشیرازهء برداشت های وی از تطبیق اصول بر فروع ویانحوهء ارجاع فروع به اصول را در آن بیان داشته است.

شیخ علامه مولود السریری متمذهب به مذهب مالکی بوده و از مخالفین لامذهبیت است، ولی لامذهبیت در نزد وی کاملاً متفاوت از آن چیزیست که متعصبین مذهبی میپندارند، چنانکه فهم وی از جرح وتعدیل کاملاً متفاوت از ان چیزیست که طیفی در این زمانه بر اساس آن بر مخاصمات سائر اند، او طرفدار غنای مذهبی است، او میگوید باید شریعت اسلام از آدرس اجتهاد نیازجامعهء مسلمان را پوره سازد.

سریری دو نوع مخاطبین دارد، یکی عامهء مردم و مبتدئین علوم که برای آنان در بعضی محافل علمی وانجمن های علمی وادبی سخنرانی میکند، گرچند حضور وی در محافل نادر است، ویکی طیف علمائی است که با آنان از خلال بعضی کتابهای خود سخن میگوید، ولی افسوس که تحجر وجمودِ که در بسیاری از بقاع اسلام منتشر است مانع طلب وقرائت واستشهاد واقتباس از کتابهای علماء مجددی چون وی میشود.

به گوشهء از اقوال وی در لزوم تجدد فقه اسلامی بنگریم:

 یکی از شاخصه های گروه های متکی بر قهر واکراه این است که میپندارند  اتصاف به اسلام متوقف بر موافقتِ عامهء مسلمین از آن گروه وجماعت است، ضرور میدانند که همگان آن را در هرحالتی که هست اطاعت کنند و کورکورانه تقلید کنند،اموری را این گروه ها در تشریع اسلامی اختراع کرده اند که در تاریخ متقدمین اهل سنت والجماعت سابقه نداشته است، وزنِ رأی فقهی را در میزانِ تأیید شیخ خود از ان رای میشمارند، واعتراض شیخ خود بر یک رأی فقهی را بمثابهء امر ونهیی شرعی میپندارند،  فراموش کرده اند که از زمان صحابه رضوان الله علیهم سیر بر این بوده است که هر رأی فقهی به نصوص شرعی معروض میگردد حتی اینکه قائل ان رأی فقهی مجهول باشد،چه بسا قول مجهولیکه از مقاصد شریعت میشود،چه بسا قول معلومیکه منافیی مقاصد شریعت میشود.

این اعراض از آنچه از زمان صحابه وائمه معمول بود زمانی امد که اصول رأی ونظر، به تعدیل فلان وفلان متوقف گردید، این گروه ها فراموش کرده اند که شخصی که سخن وی حجت در امور دین باشد باید وی منصوص از سوی رسول الله باشد که فلانی حجت است و چنین نص بر عصمت به جز شخص رسول کریم در شأن کسی دیگری ثابت نیست، لهذا میدان، میدان علم است واجتهاد است،علم به نحوی که احکام شرعی بر ان بنا گردد امریست که همه علماء بدون استثناء انرا میدانند،- پس تاکید مطلق بر حقانیت یکی ونفی مطلق یکی دیگر معصوم پنداریی بیش نیست-. 

حتی ترک آراء شاذ – انگاه که منافع امت در ان باشد- نباید مستوجب ترک وهجران شود، چه بسا آرائی که علماء بر شذوذ آن اجماع کرده اند ولی همان شاذ رأی بعضی صحابه بوده است.

خلاصهء سخن وی اینکه کسی اگر چنین معاییر را در نظر نگیرد معنای این سخن بعضی ائمه را که اختلافِ علماء رحمت است،نفهمیده است،چه رسد به اینکه معنای رحمت در شریعت را فهمیده باشد.

سریری همچنین بربعضی اطیافِ مدعیی تمسک بر حدیث که هر رأیی را بر اساس تزکیهء فلان شیخ رد میکنند، میگوید: تجریح وتعدیلی که برخی گروه ها در خصوص اقوال فقهیی ذی نفع به حجتِ اینکه ان رأی رد است زیرا فلان شیخ آن را تزکیه نکرده است یک آفت است،چونکه وقتی شخصی معینی در تزکیه اقوال معيار وميزان دانسته شود پس بر مدعی است تا سند تزکیهء آن مزکی را به رسول الله برساند، واین چیزیست که از آن عاجز است وراهی جز این نیست که علم وتقوی معیار در قبول آراء اجتهادی قرار گیرد،این در حقیقت معیار اهل سنت والجماعت است،حصر وانحصار باعث گردید تا گروهی بسیار امور نافعه را بدعت بشمارند حتی تخصیص عموم را بدعت بشمارند و یا در تخصیص عموم نیز متوقف بر نص گردند که به این ترتیب وسعت فقهی تا سرحدي انهدام آسیب میبیند.(این نقل بالمحتوای سخنان وی است).

با اینهمه وی برای تجدد گرایی دروازه را برای کسی باز میداند که متصف به علم وتقوی باشد،زیرا از فاقد تقوی کدام خیری برای شریعت توقع نیست،وفاقد علم چیزی ندارد که بدهد.

خداوند جوامع اسلامی را از امثال چنین علماء حقانی مستزید سازد

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک