No-IMG

احمد بن سلیمان الخلیلی

شخصیت امشب ما پیرمردیست عالم، از یک دیاری دارای فقه مسالم،  زادهء زنجبار.

آیا زنجبار را شنیده اید؟ زنجبار جزیرهء است که در فاصله نزديك دولت تنزاني افریقایی قرار دارد،اسلام به این جزیره در همان قرن اول راه یافته است، وکلمهء زنجبار مقلوبِ زنج بر است، زنج یعنی سیاه-زنگی- بر همان خشکه وساحل، یعنی ساحل سیاهان .

در قرن هفده پرتگالیها زنجبار را تصرف کردند ومدتی بعد سلطان مجاهد یوسف الیعربی آنرا آزاد ساخت ولی بعدها انگلیسها آن ساحات را به تصرف دراوردند، وسیاست انگلیسها اینطور بود که ممالک را تجزیه میکردند وهر امیر را برعلیه امیری میشورانیدند سپس به تدریج اورا سلب صلاحیت میکردند،وفقط نامی از آنان باقی میگذاشتند،در اخیر نیز امیر را قرضدار میکردند و اموال وی را در مقابل قرضبه نفع خزانهء انگلیس ضبط میکردند، این روش انگلیسی بود که ممکن در مقابل یک خانواده حاکم یک قرن را در بر میگرفت،یعنی انگلیس بر اساس یک نفس راحت وعقیدهء استعماری دراز پیش میرفت.

در سال ۱۹۶۴ شورشیان کمونیست افریقایی از آدرس تنزانی به زنجبار حمله بردند،وجنگ عرب وافریقایی را راه انداختند، سلطان زنجبار جمشید بن عبدالله که خاضع انگلیس بود از انگلیس مدد خواست ولی مددی دریافت نکرد زیرا برنامهء برای یک قتل عام وطرد عرب از سواحل افریقا طراحی شده بود، شورشیان کمونیست بیست هزار مسلمان را بلکه به روایتی بیش از پنجاه هزار را درکمتر از یک هفته کشتند، یک فیلم اعدام انان هنوز موجود است، بسیاری هم هنگام فرار به بحر غرق گشتند،این کشتار وقتی صورت گرفت که انگلیسها وامریکایی ها اتباع خودرا بیرون کردند،زنجبار ازان ببعد مربوط تنزانی شد وحاکمیت عمانی ها بر آن پایان یافت، ساکنان باقیماندهء زنجبار به بخش دیگر مملکتشان یعنی عمان هجرت کردند که شخصیت امشب ما نیزاز همان جمله است.

احمد بن سلیمان الخلیلی مفتی سلطنت عمان است و در سال ۱۹۴۲ تولد گردیده و همزمان با حوادث زنجبار به عمان رسیده وآنجا در مساجد ومدارس به تدریس علوم دینی پرداخته است، تا اینکه مدتی در مسجد الخور واقع در مسقط پایتخت عمان به القاء دروس ووعظ اشتغال ورزید ومعروف گشت،تا اینکه سال ۱۹۷۵ بحیث مفتی سلطنت عمان تعیین گردید، مقام مفتی در سلطنت عمان از نظر اداری در درجهء وزیر میباشد، در کنار وظیفهء افتاء احمد الخلیلی عضویت بسیاری از نهادها وکانونهای علمی را دارد، او زمانی عضو نهادِ مجمع الفقه الاسلامی بود که عبارت از یکی از نهادهای مربوط سازمان کانفرانس اسلامی میشد،همچنان که عضو افتخاری شورای دبیران دانشگاه بین المللی اسلام آباد و زمانی نیز معاون اتحادیهء جهانی علماء مسلمین بود که اکنون ریاست آنرا دکتور علی قره داغی به عهده دارد ومؤسس ان شیخ یوسف القرضاوی حفظه الله است که از سمت آن استعفا داده است،این اتحادیهء جهانی علماء مسلمین نهادهای متعددی در بخش افتاء در اروپا وامریکا نیز دارد،همچنان که مفتی خلیلی عضو مجمع جهانیی تقریب مذاهب نیز بوده است.

آنچه احمد الخلیلی را متمایز میسازد این است که وی در رشدِ یک جامعهء مسالم و با امنیت از آدرس فقه وفقاهت نقش بارز ایفا کرده است، همه نام سلطنت عمان را شنیده ایم، دو سال قبل سلطان عمان وفات کرد، قابوس ابن سعید سلطان عمان پنجاه سال سلطنت کرد وزمانی که وفات یافت در سلسلهء از اینجا وآنجا نیز مقالهء مفیدی نوشته بودم، شیخ احمد خلیلی تقریبا چهل سال در سلطنت سلطان قابوس سمت وظیفه مفتی را داشته است،که اکنون درسلطنت سلطان هیثم نیز عین وظیفه را دارد، عمان گرچند نظام سلطنتی است وگرچند سلطنت مشروطه نیست ولی شوری ورضایت مردم هم در آن غائب نیست، به جز از شورش کمونست ها در منطقهء ظفار که به کمک شاه ایران سرکوب گردید بقیه کدام مخالفتی از سوی مردم برعلیه سلطنت سراغ نگردید، مردم بطور عام از حکومت راضی وحکومت هم برای مردم خدمت شایان نموده است،سلطان قابوس ازکشور صحرایی خشک وواقع در میان دره ها وکوه های سنگی وخلیج های بحری یک مملکت زیبا و پاک وصفای ساخت، از نظر تمسک به دین عمان را میتوان نمونه خوبی ومعقولی از یک جامعهء مسلمان شمرد،مردم سینهء فراخ و دید باز دارند ودر عین وقت محافظه کار اند وبی بندوبار نیستند،مردم ماجرا جو وخشونت طلب وحق تلف نیستند، زنان در انجا میان التزام به قواعد اسلامی و حضور درعرصه های تعلیم ودفاتر و رسانه وفعالیت های اجتماعی جمع نموده اند.

مفتی احمد الخلیلی وشاگردانش نقش برازنده در وجود چنین یک جامعهء صلحجو و خوب داشته اند،همین است که عمان ازموج ظهور پدیدهء افراط ودهشت افگنی تاهنوز مصون مانده است، وعلت عمده این است که تکفیر وتفسیق در بینش احمد الخلیلی فقط مطابق اصول کلی راه دارد ودر آن اسراف نکرده است،قواعد کفرواسلام نزد احمد الخلیلی  زادهء اصالت فقهی است و زادهء مقتضیات سیاسی نیست.

با اینهم شخص احمد الخلیلی از اتهام طیفی از منتسبین به علم دور نمانده است،البته صدور اتهام تضلیل به مجرد اختلاف رأی ونظر متأسفانه در میان بعضی اطیاف منتسب به علم بسیار است وگویا این طیف به همین نادانسته عادت کرده اند.

شاید:

نیش عقرب نه از پی کین است

 مقتضای طبیعتش همین است

ولی از سویی دیگر این اتهام بی ریشه نیست، لهذا سخنی ناقصی خواهد بود که از چنین شخصیتی نام بریم واشارتی به اصالت مذهبی اش نداشته باشیم.

 درسلطنتِ عمان اهل مذاهبی مختلف زندگی میکنند،آنجا شیعیان هستند،سنیان هستند ودر میان سنیان شافعی، حنبلی،بلوچی های حنفی هستند، همچنان که اباضی ها هستند، واباضی ها در ان کشور جایگاه بلند تری دارند ومفتی احمد خلیلی نیز اباضی است.

اباضی ها کیستند؟

امام محمد ابو زهره رحمه الله  درکتاب تاریخ مذاهب اسلامی در بارهء اباضیه میگوید:

آنان معتدل ترین خوارج اند، ودر فکر نزدیک ترین فرقهء خوارج  به جماعت ودور ترین آنان از غلو وافراط اند وفقه خوبی به ارث گذاشته اند.

میبینیم که امام ابو زهره نیز اباضیه را از بقایای خوارج معرفی میدارد، واین به این برمیگردد که امام آنان عبدالله ابن اباض در تواریخ ازجملهء خوارج معرفی شده است، ولی معلومات چندانی در بارهء این شخص وجود ندارد جزهمینکه وی از دورهء تابعین و معاصرخلیفهء اموی عبدالملک ابن مروان بوده است، ونامهء یا نامه های با عبدالملک ردو بدل کرده است و دران نامه ها از مظالم اموی ها شکایت کرده است،بیشتر از این معلومات مفصلی در دست نیست، چنانکه خیرالدین زرکلی صاحب کتابِ الاعلام خود میگوید: معلومات وافری ازاین مرد که حقیقت اورا گره بگشاید وجود ندارد.

اشکال عمدهء دیگر اینکه در دورهء استبداد هرمخالفتی بدترین مهر زده میشود،ومستبد مخالف خودرا به هر زشتی متهم میکند وبه هر شیوه میکوبد، همه مخالفین امویها خوارج نبودند،ممکن است ابن اباض فقط در سرحدی بوده است که بعضی ظلمهای عبدالملک ابن مروان را برشمرده است، ودرعین زمان با بعضی سران خوارج از قبیل نافع بن الازرق مدتی در کنار عبدالله ابن الزبیررضی الله که خود برعلیه عبدالملک برخاسته ومکه را به تصرف درآورده بود قرار داشتند سپس از وی نیز جدا شدند،آنچه که معیار اساسی در تفکیک ابن اباض از بقیه خوارج میتواند باشد این است که وی به خشونت دعوت نکرده است ولی درعین زمان مطیع امویها نیز نبوده است، چنانکه یاور وی بلال ابن مرداس بعدا انقلاب فکریی را در تاریخ خوارج به وجود میارد که قابل مکث است، بلال میگوید به هیچ وجه با مخالفین خود نمیجنگیم تا زمانیکه بر علیه ما نجنگند واگر باما جنگیدند اموال انان برای ما حلال نیست به جز سلاح انان که در جنگ به دست آریم، ابن اباض مرد خشونت طلب وجنگجو و تکفیر کننده وحلال دانندهء خون مخالفین خود نبوده است، بلکه وی را میتوان یکی ازمؤسسین نظریهءمخالفت مسالمت آمیز در تاریخ سیاسی اسلام شمرد،همین است که بعدها اتباع انان به جاهای دور دست مسکن گزین شدند و مجتمعات ارام تری را تشکیل دادند، و از اینکه خود ظلم واستبداد را شاهد بوده اند درمقابل مذاهب دیگر ره مدارا را پیش گرفتند، برخلاف بعضی مذاهب دیگر وامارت های دیگر که با مجرد توان وقوت وتشکیل امارت بر علیه مذاهب دیگر وقدرت های همجوار میتاختند.

مذهب آنان از این طریق در مغرب در یمن در الجزائر درعمان وجود خودرا تا کنون حفظ کرد،اما در عمان مسند نشین اند.

شیخ احمد الخلیلی خود انتساب با خوارج را رد میکند ومیگوید: برخلاف ادعای کسانی که اباضیه را خوارج میگویند اباضیه از جملهء خوارج نیستند، واصول آنان کتاب، سنت، اجماع، واجتهاد است،وی قصیدهء را از نورالدین سالمی عالم وفقیه بزرگ اباضیه نقل میکند که اباضیه را خلاف خوارج نشان میدهد:

ونحن لا نطلب العبادا

فوق شهادتیهم اعتقادا

فمن اتی بالجملتین قلنا

اخواننا وبالحقوق قمنا

ما از بندگان خدا جز شهادتین بیش نمی طلبیم،وکسیکه این دو جمله-شهادتین- را بر زبان راند میگوییم برادر ماست وحقوق اورا ادا میکنیم.

سپس میگوید:

خوارج ضلت، فصارت مارقه

صفریه، نجدیه، ازارقه

وامة المختار ضللتهم

وبدعتهم وفسقتهم

خوارج گمراه شدند،از جماعت بیرون شدند،صفری نجدی ازارقه هستند،امت مختار انان را گمراه شمرده است ومبتدع ومرتکب فسق شمرده است.

صفریه،اتباع عبدالله بن صفار سعدی، میگویند انان را از بس عبادت رنگزرد گشته بودند صفریه مینامیدند،اما نجدیه یا نجدات  از فرقه های اولی خوارج اتباع نجده عامرالحنفی بودند، این گروه خوارج معروف به قساوت وبربریت در حق مخالفین خود بودند،اما ازارقه اتباع نافع بن الازرق از غلاة خوارج ورأس تکفیر بودند، گلیم اکثریت این خوارج را فرمانده اموی مهلب ابن ابی صفره چید.

احمد الخلیلی میگوید ائمه وعلمای ما از خوارج برائت جسته اند ونسبت دادن ما به انان اتهام است، مؤرخ دکتور علی الصلابی نیزچنین اتهام را در کتابی بعنوان (الاباضیة مدرسة اسلامیة بعیدة عن الخوارج) رد میکند، ولی اضافه میکند که بعدها در اباضیه تغییراتی پدید آمد وعلماء آنان بعضی آراء ابن اباض را ترک گفتند وفقه معتدلی را از خود بجا گذاشتند، اتحادیهء جهانی علماء مسلمین اباضیه را یک مذهب معتدل ودارای فقه خوب میشمارد.

ميتوان گفت اباضيها در مجموع در قالب عام اهل سنت داخل اند ولو كه نوعي از اعتزال مشربي و تجويز امامت مفضول در وجود افضل در انان ديده ميشود،ولي اينها مسائلي نيستند كه قائلش را از دائرهء تعريف عام اهل السنة والجماعة خارج سازد،جز نزد انهائيكه اهل سنت را به انداز قامت خود قياس ميكنند.

البته کتابی در فقه اباضی معروف است که کتاب النیل وشفاء العلیل نام دارد وعالمی از الجزائر بنام علامه ابن اطفیش درهفده جلد انرا شرح کرده است وکتاب مذکور در کتابخانهء الازهر یکی از منابع بحث فقهی محسوب میشود.

به هرحال از نظر ما اینکه سابق چه بودند چه نبودند آنقدر مهم نیست که حالا چه اند مهم است، بسیار مذاهبی سراغ داریم که در آغاز ائمهء اعتدال وخردگرا داشتند ولی بعدا نظربه عواملی پیروان آن متعصب شدند، وائمهء سراغ داریم که در آغاز سخت گیر وظاهرگرا بودند ولی بعدها اتباع نرمخو پیدا کردند.

البته بعضی تألیفات شیخ احمد الخلیلی از سوی مخالفین مذهبی وی شدیدا نقد شده است وبعضی مخالفین بدزبان وی را به سبب آن تشنیع کردند،از جمله کتاب وی (الحقیقة الدامغة) میباشد، کتاب مذکور را خواندم دیدم چنان نیست که باید در اثر ان چنان الفاظ شنیع در حق مؤلف آن بکار برده شود، کتاب مذكور معتمد بر استدلال و متکی بر قواعد عقلانیی ترجیح در میان ادله مخصوصا اخبار آحاد،ميباشد،اینکه در بعضی برداشت های که در اثر تقلید صفت وخاصیت مذاهب گردیده است مخالفت داشته باشد حرف تازهء نیست وجرمی نیست،مهم این است که کتاب مذکور درفهم بعضی مسائل یک کتاب رهگشا است.

کتابهای دیگری نیز دارد ازجمله کتاب جواهرالتفسیر،انوار من بیان التنزیل، وکتاب شرح غایة المراد فی نظم الاعتقاد،وکتابی به عنوان الاستبداد، مظاهره ومواجهته،یعنی استبداد،پدیده های آن وشیوه های مقابله با آن،  ونیز کتابی بنام اختلاف المطالع واثره علی اختلاف الاهله، دارد،این کتاب در بارهء تأثیر اختلاف رؤیت هلال بر رمضان است،همچنان که بحث های منشوری نیز دارد، بحثی به عنوان اثرالاجتهاد والتجدید فی تنمیة المجتمعات الاسلامیة،یعنی:اثر اجتهاد وتجدید در رشد جوامع اسلامی،وبحثی زیر عنوان ارزشهای اسلامی ونقش آن در حفظ محیط زیست،وبحثی زیرعنوانِ عقل میان حرص طبع ورام سازی شرع،وبحثی زیرعنوانِ امت اسلام، کدامین مسیر وکدامین سرنوشت؟. دارد، كتابي نیز زیرعنوان مصرع الالحاد بالبرهان نوشته است، واز شاگردان معروف وی عالمی بنام مسعود المقبالی است.   

احمد الخلیلی شخصیت شدیدا متواضع و زاهد و در عین زمان واقف بر قضایای جهان اسلام است، وی در قبال قضایای فلسطین موضع گیری ثابت داشته ودر این اواخر که احتمال میرفت کشورش به اسرائیل اعتراف کند ابراز مخالفت کرد وبعد ازان قضیه خاموش شد،همچنان وی از علمائی است که بر تأسیس بازار اسلامی مشترک وسرمایه گذاری در بانکهای داخلی ممالک مسلمان تاكيد ميورزد.

اللهم اغفر زلاتنا جمیعا ووحد بین صفوفنا جمیعا.

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک