احمد حسین دیدات
(اسلام دین کامل است ومن یک مسلمان هستم اگر خطائی دیدید در من بینید نه در اسلام)
این سخنان مردیست که میتوان اورا تبرکاَ سلمان دوم نامید،همانطور که حضرت سلمان فارسی رضی الله عنه برای بحث حقیقت سفرها کرد تا به حقیقت دست یافت وسرانجام روزی در ارتش امیر المومنین عمر بحیث امیر دعوت به دیاری که در ان به جرم ترک پرستش اتش زولانه شد رفت، شخصیت امشب ما نیز در این راه کوتاهی نکرد.
احمد حسین دیدات در سال ۱۹۱۸ میلادی تولد گردیده ودر سال ۲۰۰۵ میلادی دیده از جهان فرو بسته است.
احمد دیدات در اصل در ایالت گجرات هندوستان تولد یافته است، روزهای تولد وی مصادف با آخرین روزهای بود که جنگ اول جهانی بساط خودرا میچید، انگلستان از مستعمره هندی خود افراد زیادی را برای جنگ، برای کشیدن خط آهن، برای کار در مزرعه های مستعمرات، به افریقا وبه جزائر دور وبه استرالیا نقل میداد، پدر احمد هندِ بریطانوی را در سلک هزاران هندی به قصد افریقای جنوبی ترک گفت واحمد را با مادرش در هندوستان گذاشت تا از دستمزد کار چیزی به آنان بفرستد ولی احمد در هشت سالگی مادرش را از دست داد،اقاربش اورا به افریقای جنوبی نزد پدرش فرستادند وی سال ۱۹۲۷ به افریقای جنوبی مواصلت کرد و انجا در کنار پدرش به اشغال مختلف پرداخت،از زراعت تا خیاطی و تا کار در کارخانهء سنگ نمک، و رانندگی در کارخانه، عرق ریزی کرد، او فقط مکتب ابتدائیه را خواند ولی از طریق کار با اجناس مختلف در افریقای جنوبی زبان انگلیسی وبعضی زبانهای بومی افریقایی از قبیل زبان زولو را فرا گرفت، او از دروس اسلامی بهره نداشت، بخشی از قصه را از زبان خودش بشنویم:
میگوید در نزدیک کارخانهء که کار میکردم یک مکتب مخصوص برای تنصیر یعنی برای دعوت به عیسویت وجود داشت و در ان مکتب جوانان زیادی دین عیسویت را میاموختند ودر ضمن وظیفهء تنصیر را نیز میاموختند وبه این هدف بیشتر به بازارها میبرامدند وبا جوانانی از جنس خود که از ادیان دیگر میبودند صحبت میکردند سوالهای مطرح میکردند، انان در کارخانهء من میامدند و ازهمکارانم سوالهای در بخش عقیده میکردند همکاران من نمیدانستند ولی بر عقیدهء خود ثابت بودند ولی ان جوانان تنصیری اعتراض های را بر اسلام وارد میکردند و از شأن پیامبر اسلام میکاستند سپس میگفتند چنین پیامبری را شما پیروی میکنید؟ تا اینکه برخی از همکاران مرا تحت تاثیر دراوردند لا اقل انان را در قبال دین اسلام بی تفاوت ساختند، با من نیز وقتی مواجه میشدند سوالهای کوتاه در باره دین من میکردند ولی من جوابی نداشتم زیرا چیزی را نمیدانستم،زان بعد انان به اعتراضهای کوتاه میرفتند میگفتند پیامبر شما بیش از ۹ زن داشته است، پیامبر شما با کودک ازدواج کرده است، دین شما بواسطهء شمشیر پیروز شده است،غنیمت گیری محور جنگهای دین شما را تشکیل میدهد،وده ها سوال از این جنس که جوابی برایش نداشتم،انوقت از سکوت من استفاده نموده ودین خود را به عنوان دین صلح و دین قطع جنگ و دین تک همسری و دین مدد وهمکاری معرفی میکردند، در حالیکه اهل دینشان تازه از جنگی خلاص میشدند که مستقیم وغیر مستقیم باعث مرگ چهل ملیون انسان شده بود،اما آن جوانان به این چیزها نمیپرداختند فقط سیلی از سوالها وتشکیک افرینی را که در مکتبشان برایشان اموزانیده میشد بر سر ناخوانهای همچو من میریختند، انان دریافت چنین نعمت را محصول ایمان به عیسای مسیح میشمردند، ایمان به خدای که همان عیسای مسیح است.
دیدات میگوید من از این سوالها سر گیچ میشدم، خسته میشدم زیرا من همانطور که پدرم نماز میخواند نماز میخواندم، روزه میگرفت روزه میگرفتم، ولی فقط یک مسلمان عوام بودم وچیزی نمیدانستم، با انهم نسخهء از انجیل را از آنان دریافتم، وکوشیدم نسخه دیگری از ان را دریابم، این سوال که چرا این انجیل ها مختلف اند واز افراد مختلف اند در حالیکه قرآن از یک مصدر است ذهنم را در وهلهء اول بخود جلب کرد، سپس به روزنامه خوانی وجلب معلومات در بارهء این مسائل اقدام کردم واندکی معلومات جمع کردم و برای بعضی سوالهای انان جواب یافتم، فهمیدم که انان بعضی اتهامات خود بر پیامبر را بر اساس روایاتی که از نظر قرائن و واز ميزان بعضی روایات دیگر منقوض اند بنا نهاده اند، وبعضی دیگر ان را جعل کرده اند یا جعل برایشان رسیده است،وبعضی دیگر طوری اند که فهم آن نیاز به خوانش بیشتر دارد، درعین وقت به عینِ شیوهء انان رفتم وآنچه بر اسلام طعنه میزدند را خواستم در کتاب مقدس انان سراغ جویم، به سراغ توراتی رفتم که انان به ان ایمان دارند، اما تا این دم نوعی از عصبیت تقابلی وغیرت ایمانی ورقابت هویتی مرا تحریک میداد، تا اینکه سال ۱۹۴۹ برای کار در یک کارخانهء بافندگی به پاکستان رفتم و بحیث مدیر کارخانه کار میکردم انجا فرصت بهتر برای مطالعه یافتم، اتفاقا روزی در کنج یکی از انبارهای کارخانه بستهء اوراقی را دیدم که یک کتاب در ميان ان نیز بود،ان بسته وکتاب چنان گردآلود بودند که تکانیدن گرد ازان مرا زکام ساخت، دیدم نام ان كتاب اظهارالحق است،در این کتاب گمشدهء خودرا یافتم واز ان کتاب استمداد جستم و مرحلهء دوم کارِبنیادی را آغاز کردم.
دیدات اشاره به مرحلهء دوم زندگی اش در مسیر دعوت میکند، مرحله اول وی آغاز ولاجوابی در مقابل دعوت عیسویت بود که سبب آغاز جستجو در وی شد،مرحلهء دوم وی با اظهارالحق آغاز میشود و دیداتِ لا جواب به سراغ نصاری میرود وبه دعوت آغاز میکند، مرحله سوم وی ترک کار وتفرغ برای مناظرات با بزرگترین نهادهای عیسوی جهان است.
بی مناسبت نیست یاد آوری کنم که زمانیکه صنف چهارم فاکولته بودم وقراربود از لیلیه مرخص شوم ولی نسبت بیجایی چند مدتی در اطاق یکی از عزیزان در لیلیهء الازهر ماندم در آخر دهلیز یک الماری کهنه وبی صاحب قرار داشت، یکروز از فضولی اوراق وکتابهای ان را زیرو رو کردم دیدم کتابی بنام اظهار الحق در میان وجود دارد، قبلا هیچ چیزی در بارهء کتاب مذکور نمیدانستم به مطالعهء ان پرداختم، کتاب مذکور تألیف مولانا رحمة الله هندی است که یک قرن پیش نوشته شده است ونویسنده در مقدمه نوشته که ابتدا ان را نظر به نیاز مسلمانان در هند به زبان فارسی نوشتم سپس وقتی به حجاز امدم پیشنهاد کردند که انرا به عربی بنویسم،وفعلا نسخهء عربی آن بیشتر منتشر است، در کتاب مذکور تاریخ اناجیل،تحریف اناجیل،اعتراف بزرگان کلیسا به تحریف اناجیل،نقاط باقیماندهء غیر محرف،نقض الوهیت مسیح از نظرعقل ونقل و ازخود انجیل،بشارات موجود در بعضی انجیل به پیامبرخاتم علیه الصلوات والتسلمیات وتلاش نافرجام کشيشان در تأویل ان، نسخه های مکتوم انجیل، وبسیار از مسائل دیگر در ان کتاب ضخیم مفصل ذکر رفته است، انگلیسها در هند در کنار تسلط سیاسی به ترویج فرهنگیی انگلیسیی مسیحی شدیدا میکوشیدند، مناظراتی را بعضی لوردهای انان در قصرها وساحات عام برگذار میکردند بعضی کسانی را که مدت درازی بحیث جاسوس استفاده میبردند ونام ملا ومولانا را حمل میکردند وادار ساختند تا در ملاء عام اظهار دخول در عیسویت کنند، که ازان جمله کسی بنام مولوی صفدر چنین کرد،وتعدادی در اثر ارتداد مولوی صفدر مرتد شدند،اینجا بود که مولانا رحمة الله کمر همت بست و بانگ مناظره بر افراشت و درچندین مجلس تنصیریان را بدون ناصر ساخت وانان را چنان عاجز ساخت که چارهء جز تنگ سازی ساحه بر وی نیافتند، مولانا رحمة الله سپس ان اقوال را در کتابی جمع کرد ونامش را اظهارالحق گذاشت که یقینا اظهار الحق است.
عموما، شیخ احمد دیدات از ان کتاب اقتباس نموده وشخصا به مطالعه وغور در اناجیل پرداخت واضافات مزیدی بران کتاب یافت وتصمیم دعوت را گرفت، از اینکه ان زمان نظر به قانون تبعیض نژادی که در افریقای جنوبی معمول بود وآمیزش سفید پوستان وهندیان با قبائل بومی جرم بود شیخ یکی از روستاهای افریقایی های بومی را انتخاب کرد وازآشنایی که با زبان انان داشت استفاده برده ومیان انان زندگی کرد وبه دعوت انان پرداخت وعقیده یکتا پرستی را به انان اموخت، مدتی بعد با شخصی انگلیسی بنام فیرواکس که مسلمان شده بود اشنا گردید وی برای دیدات پیشنهاد داد که به مقایسه ادیان بپردازد وشخص وی نسخه ها وشروحات متنوع اناجیل را برای دیدات فراهم کرد، دیدات نعمت دخول ایمان در دل مردمانی را مشاهده کرد، اولین مناظرهء خود را زیرعنوان محمد پیامبر صلح در تالار یکی از سینماها در شهر خود که جایی جز ان نبود برگذار کرد، سپس وقتی مردم بیشتر شدند به تالارها رفت به کلیساها رفت،ومناظره هارا ادامه داد تا اینکه زبانزد مسلمانان گردید، تا اینکه با کشیش معروفی بنام جوسی ماکدویل در سال ۱۹۸۱ زیر عنوان آیا مسیح به دار آویخته شده است؟ مناظره کرد،مردم تبحر دیدات در اناجیل را دیدند و نقائضی را که استخراج میکرد شنیدند،و بسیاری به اسلام گرویدند،سپس با کشیش معروفی در انگلستان بنام جیمی سواگرت نوشت که میخواهد با وی مناظره کند، کشیش پذیرفت و مناظرهء معروفی در سال ۱۹۸۵ در انگلستان برگذار شد، کشیش مذکور که یکی از کتابهایش در دعوت عیسوی از پر اثرترین کتابها محسوب میشد در مقابل اظهار حقائق دیدات چارهء جز عجز نداشت ولی انجا کشیشی از عربهای شام بنام انیس سروش با دیدات چلینج مناظره داد تا اینکه در ۱۵ دیسامبر سال ۱۹۸۶ در تالار شاهیی البرت هردو زیر عنوان آیا مسیح خدا است؟ مناظره کردند، بعد از ان نیز مناظره دیگری زیر عنوان کدام یک کلام خداست انجیل یا قران؟ برگذار کردند، و در ان مناظره نه تنها که حریفش را از آدرس اناجیل ملزم ساخت بلکه به شبهات وي در قبال اسلام پاسخ مستدل داد، آثار شکست در هردو مناظره بر روان سروش تاثیر گذاشت چنانکه به تبلیغات بر علیه دیدات روی اورد وامریکا رفت وانجا به اتهام اتش زنی یک خانه توقیف شد.
دیدات بعد از ان در عدیدی از دانشگاه های امریکا زیر عناوین مختلف به مباحثه پرداخت وحتی پیشنهاد مناظرهء علنی به واتیکان داد ولی رهبر کاتولیک های جهان یوحنا پولس دوم به دعوت وی پاسخ نداد.
مؤمنین مخلص مناظره های ديدات را از ویدیوها گرفته در قالب کتابها ورساله ها ریختند وتکثیر کردند تا اینکه حتی در روزنامه فروشی ها کتابهای احمد دیدات در دسترس قرار داشت.
وی زیر عناوین کتاب مقدس چیست؟ الوهیت مسیح، ایا عیسي مصلوب شده است؟مسیح در اسلام،مسیح رسول بزرگ،معجزات عیسی،عیسی ومحمد،چرا به راه خدا دعوت نکنیم،کدام یک خطرناکتر اند تنصیر یا سکولاریسم؟ نحوه گفتگو با ملحد، دو موضوع حجاب وتعدد همسری، وبسیاری از موضوعات دیگر را عنوان مناظره ها وعنوان کتابهای خود ساخت.
دیدات به محافل بزرگ در پاکستان کویت مصر و مالیزی وغیره جاها سفر کرد و از وی بحیث یک داعیی مخلص استقبال بعمل امد تقریبا همه مسلمانان وی را شناختند جز ساحتی که داد از اسلام میزند ومعروف است.
در حقیقت شیخ احمد دیدات با ان مناظرات، مناظرات قرن دوم وسوم وچهارم هجری را بابینش جدید زنده کرد ومدرسهء را در حقیقت اساس گذاشت که شاگردان بسیاری یابید.
اکنون نهادهای تنصیری دو شیوه برای نشر عیسویت دارند:
یکی کانال های رسمی دعوت به تنصیر است،ودیگر کانال های غیر اعلان شده که گردانندگان آن عین شبهات کلیسا را که صدها بار به ان جواب داده شده است مکرر به زبان های مختلف بیان میدارند، شبهاتی را در بارهء قرآن مطرح میکنند، اهانت های را یا تصریحی یا تلویحی به پیامبر اسلام حواله میکنند، به تفسير غلط ايات قران عمدا دست ميازند،اعمال جرم وجنایت های مختلف را نقل نموده وبه قرآن نسبت میدهند، پیامبر را با بی سواد گویی و امثال ان میخواهند کسر شأن کنند، از این نوع کانال ها یوتیوبرها از ادرس کشور خود ما نیز هست، وبا اندك سخن انان ميتوان حدس زد كه مراحل ابتدائي تعليم را طي نكرده اند، اما وقتی با کانال های دیگر از این جنس مقایسه میشود دیده میشود که عین شبهات کلیسایی دست به دست میشود،وانان جز نسخه خوان بيش نيستند كه يا عملا نصراني شده اند يا ملحدي اند كه فقط ماموريت انجام ميدهند،اما پر واضح است که دعوت به ارتداد بیشتر گمشدهء خودرا در ساحات جنگ زده میابد، در میان پناهنده ها میابد، واز همه مهمتر در افراط میابد، یقینا افراط وافراط گرایی یار ویاور خوبی برای داعیان ارتداد است.
ولکن (کلمة الله هی العلیا).
احمد دیدات نهاد علمیی بنام اکادیمی بین المللی دعوت را اساس نهاد و در سال ۱۹۹۶ بیمار گردید ومشلول شد ونهایتا سال ۲۰۰۵ میلادی دیده از جهان فرو بست.
اشارت داریم که اصالت نیز در استحکام عقیده بی نقش نیست، واین نیز به تعبیر عارفان نظر فیض است، گفتیم دیدات از گجرات هند بود، گجراتی ها بیشترین مردمی در دیار غرب اند که به تربیت فرزندان خود پرداخته اند ومساجد ومکاتب خصوصی بسیار دارند، میکوشند با دیگران خلط نشوند، نقیض گجراتی هارا میتوان افغانیهارا در غرب مثال داد.
(والله یهدی من یشاء)
رحمت خدا بر شیخ احمد دیدات داعی توحید
