شهيد قهرمان استاد حميدالله مشهور به استاد اکبر
استاد شهيد در سال ١٣٣٣ در يک فاميل اهل علم و دانش در قلعه خاطر بى بى مهرو واقع در شهر کابل ديده به جهان کشود. پدرش نعمت الله نام داشت و ظيف تعليم و تدريس را جهت عالى ساختن سطح فرهنگى و رشد فکرى نوجوانان کشور عهده دار بودند استاد نعمت الله با تولد پسر آثار پشاشت به سيمايش نمايان گرديد آينده تابناک فرزند خويش را به فکر مى پروراند.
و با گرفتن فال نيک نام الله را جز نام پسر خويش قرار داد اين فال نيک گرفتن وى بناى علمى داشته تکيه به اين مطلب دارد که در يکى از روايات آمده است ((بهترين نام آن نام است که در لفظ ((الله)) يا ((محمد)) باشد استاد نعمت الله بطور تقريبى هر دو را در نام پسر خويش جمع کرده است زيرا (( حميد و محمد)) از حيث معناى با هم قرابت دارند.
استاد شهيد حميدالله در رشته هاى قومى الکوزى بوده پدرش بنام نعمت الله الکوزى شهرت داشت.
طفوليت و تعليمات خصوصى استاد شهيد:
استاد شهيد در زمان طفوليت با لبخند هاى سرور آميز خود تبسم و خوشى را بفاميل بحل نموده بهترين روزگار زندگى را در فضاى آگنده ازمراسم عشق و محبت مذهبى واسلامى رونما ساخت. رغبت مفرط و بيش از حد فاميل نجيب اش بر آن شد تا اين طفل معصوم آغاز به تعليمات دينى نمايد.
اين طفل پاکدامن با علاقه خاص که از طرف خداوند جل جلاله بوى موهبت گرديده بود به تعليم خصوصى در مسجد و خانه شروع مينمايد. در روزگار تعليماتش نشاط را احساس نموده بدنبال نور معرفت کمرهمت ميبندد بلاانقطاع روش تعليمى وقت را تعقيب نموده خشت اساسى مبارزات زمان جوانى خويش را اصوليتر گذاشته به استحکام آن مى کوشد.
دوره ابتدائيه تحصيل استاد شهيد:
زمان درس خصوصى سپرى ميگردد با فراگيرى اين طرز تعليمى آشنايى کامل حاصل نموده با اقدام مثمر استاد نعمت الله استاد شهيد قدم به مکتب بى بى مهرو مى گذارد. شايسته ترين خصلت و نيکوترين عمل تعليمى در سر آغاز درس و تعليم از استاد شهيد نمايان گرديده با جديت پيهم در فراگيرى تعليمات خويش قدم به جلو مى گذارد. دقيق ترين و مرموز ترين اثرات علمى را بر خويشتن تزريق داشته در تکاپوى دوام اثرات گرانبهاى ذخاير علمى خود بر مى آيد اين لحظات ختم و پايان دوره ابتدائيه بوده که استاد شهيد را در عرصه گاه مقام عالى علمى مى گشاند.
زمان تعليمات عالى و تفکر استاد شهيد:
بعد از فراگرفتن تعليمات ابتدائى در سال ١٣٤٧ استاد شهيد شامل ليسه انصارى ولايت کابل گرديد قبل از ورود وى در ليسه اجنتان کمونسنت روس و چين در ميان شاگردان هسته گذارى کرده فضا را مغشوش و غير قابل تحمل ساخته بودند اين فضاى غير اسلامى ليسه انصارى براى حميدالله که در آغوش خانواده متدين بزرگ شده بود سخت ناگوار آمد و او چون درياى تلاطم درصدد آن بود تا راهى را بيابد که آن باند اجنبى پرست خلق و پرچم را سرکوب نمايد اين نحوه فکر با وى همراهى ميکرد تا آنکه در سال ١٣٤٨ بنيان اصلى جوانان مسلمان جهت سقوط کاخ ستمگران گذاشته شد و استاد شهيد در جستجوى رزمجويان اصيل مکتب توحيد همه لحظات زندگى خويش را سپرى مينمود.
پيوستن استاد شهيد به جوانان مسلمان:
فکر و انديشه استاد شهيد را فراگرفته آرامش و سکون وى را نبود تا آنکه بدرمان علاج نايل اند.
گشت و گذار و تب و تلاش وى همه بخاطر رسيدن به اماج فکرى است و بس.
چنانچه سيدجمال الدين افغان به ممالک و سرزمين ها در سير و گردش بود ايجاد مفکوره پان اسلاميزم را به فکر مى پرورانيد وى نيز در اثناى حرکت خويش مى سرود.
ربقه بـر گردنم افگنده دوســت مى کشد هر جا که خاطر خواه اوست
ضرب المثل عاميانه هم زبانزد عام و خاص است که (( جوينده يابنده است)) زحمات و تلاش هاى استاد شهيد بى ثمر نبوده در جريان سال ١٣٤٩ خويشتن را بمثابه متعهد راستين اسلام در صفوف بى آلايشانه جوانان مسلمان دخيل ساخت درست از بناى نهضت تقريباً يکسال سپرى شده بود که نيرو و همه توانايى خود را در رشد سريع و پر ثمر نهضت وقف ساخت، و در نجات ملت مستضعف از سلطه استعمار و استکبار آغاز به مبارزه و جهاد نمود.
تاثيرات عميق پيوستن استاد شهيد به جوانان مسلمان:
پيوستن حميدالله به صف جوانان مسلمان جرقه کفر سوزى بود در اندک زمان آشيانه عنکبوتى کمونست ها را در ليسه انصارى تخريک و شاگردان اغوا شده دسته دسته به تحريک اسلامى تعهد نمودند وقتيکه ملحدين دو برابر منطق رسا و کلام نافذ حميدالله عاجز آمدند تصميم گرفتند که او را مورد ضرب شتم قرار داده و از اراده اش منصرف سازند ولى استاد بدون آنکه ازين دسيسه تاثيرى بخود را بدهد براى مقابله با آنها آمادگى گرفته و کمونستها بدون مقابله مرعوب و مغلوب او قرار گرفتند و صحنه را ترک نمودند.
تحليل قدرتيابى داود از ديدگاه استاد شهيد:
با به قدرت رسيدن داود مستبد حميدالله شهيد به فعاليت هاى خود شدت بخشيد موصوف داود را عامل روسها و روى کار آمدن او را توطئه کرملين خواند او با درايت کم نظيرى در همان زمان پيش بينى کرد که روسها در نظر دارند افغانستان را چون ايالات هاى مسلمان نشين آسياى مرکزى ببلعند و آوردن داود اولين گامى است که در اين جهت برداشته شده است ما نيز بايد گآمى موثر برداشته فرداى تابناک انديشه و عقيده خويش را در ملت مسلمان و مستضعف خويش بازيابيم و از سوى هم در روشنائى عقيده پاک اسلامى ملت را بيدار ساخته و به نيرنگها و فريبکارى هاى اين دشمن ايديالوژى و عقيده خويش آشنا سازيم تا جوانان نو نهال وطن از جويبار کفر و کمونيزم آبيارى نگرديده فضاى دوستى و برادرى ميهن را به عداوت و دشمنى مبدل نسازند.
درخت دوستى بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنى برکن که رنج بيشمار آرد
زندانى شدن استاد شهيد و قهرمان:
او که در آنزمان به صفت مسلمان مبارز و فعال شهرت يافته بود مورد تعقيب غورحنگيان و دولتى هاى وقت قرار گرفت آخرالامر پوليس رژيم روز دوشنبه ده اسد سال ١٣٥٢ او را دستگير و زندانى اش ساخت مدت سه ماه در نظارت خانه و مدت چهار ماه در توقيف ولايت کابل تحت شکنجه و تحقيق قرار گرفته بالاخره در يک محکمه قلابى ديوان حرب نظامى رژيم به دوسال حبس محکوم شده بود. زندان براى حميدالله بمثابه تربيتگاه خوبى بود که او در آنجا با استفاده از تعليم و مصاحبه برادران ارشد تحريک توانست به فهم و دانش اسلامى اش بيفزايد و خود را براى فداکارى هاى بيشتر در راه خدا آماده نمايد.
آرى! با زندانى شدن بهترين سنت حضرت يوسف عليه السلام را در خويشتن سراغ داشته از همه محارم و بى عفتى ها روى گرداند و در صلابت عقيدتى خويش افزود بمثابه فرزند مطمين مکاتب اسلام بار آمد.
دو سال حبس در افزايش تجارب کافى بود انسان را در فعاليت هاى سياسى و تحکيم بنياد عقيدتى اش آبديده تر ميسازد. استاد شهيد با سيماى فرحناک با مرعقيده و حکم ايمان به شکنجه هاى پيهم محبس لبيک گفته ارمان والاى اسلامى اش را حفظ داشت.
سپيده دم ده اسد ١٣٥٤:
تاريخ ده اسد سال ١٣٥٤ به مثابه روز ميلاد استاد شهيد محسوب ميگردد. باطلوع سپيده دم تاريخ ده اسد همان سال خانواده حميدالله شهيد درو ديوار خانه مسکونى خويش را قصر با شکوه و بر عظمت تصور داشته و به يمن قدوم استاد شهيد تمام بهجت و زيبايى عالم را حوالى خويش مجسم يافته مى بينند. آى برحق بايد چنين پنداشت! بايشان يارى کند تا از مهر و نوازش خويشاوندان وى را بار ديگر در فضاى آزاد باغوش الطاف الهى را در خويشتن سراغ دارند.
لحظات اين سپيده دم گذشت زمان طى ميگردد اما بالاى خويشاوندان استاد از يک سو و از جانبى هم بر استاد شهيد دقايق اين روز افزونتر از لحظات يک روز سپرى مى شود زمين هر يک ايشان را جاى نمى دهد به داشت قدم و گآم برداشتن پيهم خويش را مصروف نگه ميدارند آهسته آهسته آفتاب طلوع ميکند بطالت گذشت روز ايشان را به خستگى ميگشاند اما نويد قدوم استاد قهرمان هر آن به ايشان تبسم و فرحت مى بخشد.
استاد شهيد از زندان در همين روز تاريخى رها ميگرد. و آنهمه شکنجه و خفقان که در محبس دهشتناک دهمزنگ وى را همراه بود در باد فراموشى گذاشت مى شود.
بعد از رهائى زندان:
زمانيکه حميدالله شهيد از محبس رها گرديد غرض ادامهء تحصيل و آگاهى کامل ايديالوژى اسلام در پى علم و تحصيل بر آمده صنف دوازده را طور سامع امتحان داده و به اکادمى پوليس شامل شد او اکادمى پوليس را مانند سايرين به مقصد استفاده جويى و آزار مردم انتخاب نکرده بود بلکه وى مى خواست با فعاليت خدا خواهانه اش ذهنيت محصلين و منسوبين آن دستگاه جهنمى را دگرگون سازد چنانچه جواسيس رژيم بعد از تعقيب و کشف حرکات و فعاليت حميدالله شهيد بازهم باقامت راست و عزم راسخ به مبارزه و دعوت ادامه ميداد و ضمناً با سپرى نمودن موفقانه کانکور سال ١٣٥٥ شامل پوهنحى ادبيات پوهنتون کابل گرديد موصوف در شرايط نسبتاً (آزاد) پوهنتون به فعاليت هاى خود شدت بخشيده و در تنظيم و دعوت عده زيادى جوانان پوهنتون همت گماشت.
کودتاى هفت ثور يا قدرت رسانيدن عوامل مزدور دست پرورده هاى کرملين عزم و اراده حميدالله را براى اقامه حکومت عدل اسلامى مثل بسيارى از متعهدين نهضت اسلامى را سخت تر نموده و پيگيرانه درين شرايط اختناق و فساد به مبارزه در راه بيدارى ملت و به خصوص روشنفکران سعى لازمى از خود بخرچ داد.
وى در سال ١٣٥٧وظايف بس مهم و ارزنده را عهده دار بود استاد شهيد با جديد و فعاليت اسلامى اش مورد اعتماد کامل همسنگران و ملت مسلمان خود قرار گرفته گام هاى وى در پيشرفت نهضت مسلمانان ارزش به سزاى داشت.
او با مفکوره عالى در بين شهر کابل و پوهنتون فعاليت مى کرد تا آنکه بتاريخ ٢٥ ثور ١٣٥٧ فرمان گرفتارى وى و چند تن از همسنگران اش صادر گرديد او که در قلب دستگاه نفوذ داشت بعد از حصول اين اطلاع ديگر از حضور در پوهنتون و گشت و گذار علنى خود دارى کرد و به طور مخفى بکار و مبارزه اش ادامه داد.
استاد شهيد و وظايف وى:
استاد شهيد مسئول حوزه محصلين پوهنتون کابل بوده و وفادارى به تنظيم اسلامى را کسب نموده اند نتيجه هدف مندى استاد شهيد بوده است که وى بر علاوه مسئووليت بزرگ تنظيم محصلين در سازماندهى (معلمين و متعلمين سهم فعال داشته عده از برادران اصولى را در چوکات نظامى (طور گروپ هاى چريکى) تربيه نموده که با الفعل در انجام وظايف چريکى سهم مى گرفتند.
گرچه مسئوليت مستقيم مامورين به عهده استاد شهيد نبوده ولى با فداکارى بزرگ و قهرمانى عظيم اش همه در تلاش آن بودند تا رابطه به استاد شهيد فعاليت نموده با وى معرفت حاصل داشته باشد.
يکى از وصاياى مهم و اساسى استاد شهيد براى محصلين و سايرين اين بود که مى گفت: شما در مورد وسعت شناخت اصرار نه ورزيد زيرا هر که با يک نفر آشنائى و معرفت دارد در حقيقت يک دروازهء براى خود به زندان پلچرخى باز ميکند اگر دو شد دو و هر اندازه که زياد شد دروازه هاى زندان برويش افزون ميگردد.
برعلاوه وظايف فوق رسماً استاد شهيد مسؤل ارتباط سمت شمال تعين گرديده مکاتيب و مراسلات با جبهات رد و بدل ميداشت.
اسماى استاد شهيد:
در کميتهء محصلين بنام استاد اکبر شهرت داشت که اين نام مستعار استاد (شهره افاق) گرديده بود.
در کميته مامورين استاد شهيد بنام (پاينده) ياد ميگرديد نام استاد شهيد در رابطه به مسوليت سمت شمال (محمودخان) و هکذا استاد شهيد بنام (آغا لالا) نيز زبانزد برادران مى گرديد.
بالاخره اين بزرگمردى از تبار ابراهيم عليه السلام در شام ٢٥ سرطان ١٣٦٠ به شهادت رسيد.
انالله و انااليه راجعون
