No-IMG

شهيد قاضى احمد جاويد (مسلميار)

يکى از سنت هاى لايتغير خداوند جل جلاله اينست که هميشه در هر مقطع از تاريخ بزمانيکه فتنه و فساد در جوامع بشرى رو به اوج ميگذارد افراد و مصلح و پيکار جو به مقابله آن ستمگران طاغوتى راه مبارزه را در پيش ميگرد و قاطعانه عمل مى نمايند فضاء سالم را غرض نمود مصالح اجتماعى در قبال اعمال شان ببار مى آورد خداوند جل جلاله در آيت ٢٥١ سوره بقره چنين ارشاد فرمده است:

ترجمه: اگر خداوند متعال بعضى از مردم را ذريعه بعضىدفع نمى کرد البته روى زمين را فساد خواهد گرفت و ليکن الله جل جلاله بر مخلوقات خويش فضيلت دارد و غرض دفع فساد تدبير فوق را انتخاب نموده است.

هم چنان در آيه (٤٠) سوره حج مفهوم فوق را اين چنين بيان فرموده است:

ترجمه: يعنى اگر خداوند متعال بعضى از مردم را ذريعه بعضى دفع نمى کرد به تحقيق صومعه ها، کليساها،عبادتگاه ها و مساجد يکه در آن نام خداوند زياد ياد ميشود ويران ميگشت.

درين اواخر آوازه شهادت برادر متعهد و مخلص که زمانى قوماندان عمومى ولايات بلخ، سمنگان و فارياب و جوزجان بود در همه جا و همه محافل و مجالس و جبهات و حوزه ها و ولايات مجاهد و مهاجر و مرد و زن را به سوگوارى و ماتم نشاند و آن عبارت از شهيد قاضى احمد جاويد (مسلميار) مرحوم ميباشد در نتيجه توطئه بى شرمانه و بزدلانه غلامان زرخريد روس يعنى ستمى هاى نشنليست ولايت سمنگان با طرح پلان مشترک روسها و افراد خاد با مولوى ظاهر ستمى به مقام رفيع شهادت رسيد. ما ايمان و يقين کامل داريم و بر اين عقيده هستم که احمد جاويد قهرمان که از شنيدن نامش موى بر بدن دشمنان سفاک راست ميشد نه مرده بلکه زنده است و به آنچه که از جانب خداوند جل جلاله بۀ او داده ميشود راضى و مسرور ميباشد به شهادت او چندين ولايات يتيم گرديد، بسا قلبها با شهادت غم انگيز و درد دهندهء او آزرده خاطر شدند بسا اميد ها که به او دوخته ميشد خفه شدند زيرا او تنها يک قومندان دلير و شجاع مدبر و آگاه نبود بلکه نمونه تقوى و اميان، عدل و انصاف لطف و ترحم بود و در طول جهاد (هفت ساله او هرگز از قوانين مبرم الهى عدول نکرد هرگز کسى را نه آزرد و هرگز به صفت قوماندان خود نمايى نکرد و نه از زور و صلاحيت استفاده جوئى کرد و نه از عقب قومانده داد بلکه هميشه به صفت يک مجاهد عادى تبارز ميکرد و حتى در اکثر اوقات اورا کسى نمى شناخت و در زمان عمليات در صف مقدم قرار داشت هم پيش ميرفت و هم فرمان ميداد او حريص نبود به مال و متاع دنيوى ارزش نميداد و هم غنايم را وقف مردم منطقه ميکرد فرد فرد مجاهدين ولايت سمنگان بدون در نظر داشت مسايل تنظيمى شاهد اين صفت عالى اوست.

او در يک خانواده متمول تربيت يافته بود ولى آگاهى عميق از اسلام داشت و بخاطر رضا خداود همه نعمت هاى دنيوى را پشت سر گذاشت اما از روز هجرت تا دم شهادت ديگر او از همان نعمت خود را محروم کرده ب،د در مدت بيشتر از هفت سال خانهء خود را به چشم هم نديد و با تمامى تلخى هاى اوان جهاد و هجرت ميساخت شب ها گرسنه و تشنه خوابيده است حتى اکثر اوقات پاى پوش هم نداشت ولى اين عقيده و ايمان راسخ او بود که به بلاى همه اين مصائب پيروز گرديد اگر او از يکطرف مرد ميدان بود از جانبى ديگر مرهم دل هاى شکسته يتيمان، بيوه زنان و بيچاره گان بود اين دلهاى شکسته و مستضعف در حيات قاضى احمد جاويد شدت غم و اندوه خود را آنقدر احساس نمى کردند اما زمانيکه او جام شهادت را برلب مى نهد همه اين قلبهاى مملو از محبت قاضى صاحب اندوهگين تر ميگردند و ناله سر ميکشند و شکسته تر ميشوند و آهى ميکشند و در حدود چهار صد تن زنان بيوه و بيچاره و پدر و بردار از دست داده بالاى جنازه او حاضر ميشوند اين جازبه قلبى بدون محبت الهى از کجا برايشان نسبت به قاضى احمد جاويد حاصل شده بود اين تنها حکمت خداوندى است که قلوب مؤمنين را الفت مى بخشد.

اين حکم خدا جل جلاله است و هر کس نزد او رجوع کننده است و ما جز به تلاوت اين آيه که: انا لله و انا اليه راجعون به چيز ديگر دل هاى غم ديدهء مان را تسلى داده نميتوانيم احمد جاويد براى جاويدان از بين ما رفت و شهيد شد و به ايزد متعال پيوست و جايش را براى ابد خالى گذاشت تنها او تعالى ضامن است که جايش را با تبارز شخصيت پاک طنيت و جامع و مصلح پرکند و بس و ما در انظار مان تنها و تنها شهادت رئيس الشهداء حضرت حمزه رض که در غزوه مبارک احد با هفتاد تن ديگر از اصحاب کرام به شهادت رسيدند ميگذارنيم و صبر ميکنيم و اندوه خود را بدور مى افگنيم زيرا در عين حالت هم خداوند متعال پيغمبر گرامى قدر خويش را مخاطب قرار داده ميفرمايد:

ترجمه: مژده ميدهد که پيروزى نهايى از آن مؤمنان  است.

 و ما بر طبق همين مژده و بشارت الهى خون برادر عزيزخود قاضى احمد جاويد را ضايع نپنداشته و با همه خون هاى شهداء راه حق در چمن زار وطن نهالان نظام اسلامى را آبيارى خواهد کرد.

بگذار دشمنان اسلام در هر لباسى که باشند خون مجاهدين راه حق را بناحق بريزانند و توطئه کنند اما نميتوان از تشهيد و توسيع و پيشرفت دين مبين اسلام جلوگيرى نمود.

قاضى احمد جاويد شهيد در يک خانواده متدين علم دوست ٢٧ سال قبل در ولايت سمنگان متولد شد نام اصلى او عبدالطيف بود نام پدرش مرحوم محمد نبى بود و نام جدش حاجى څنډى بود از اوان کودکى در مورد تفقد خاص پدرش بود و در تربيه نيک او دقيقه فرو گذاشت نکرد و با بلوغ سن ٧ سالگى شامل مکتب ابتدائيه شد و پدرش غرض هر چه صالح ببار آمدن او هم خود سعى کرد و هم با معلمين مکتب در تماس بود و هم معلمى خانگى برايش معين کرد و در اندک زمانى استعداد فکرى او رشد نمود و مکتب ابتدايى معمول و مروج را بدرجه عالى بسر رسانيد و در پى تحصيلات ثانوى شد اما در جستجوى مکانى بود که بتواند در آن معرفت بيشترى با اسلام پيدا نمود و از معرفت الهى پر فيض گردد زيرا او ديگر در آن وقت داراى اخلاق حميده احساس اسلامى دوستى و خيرخواهى بود و با خود نام اسلام و مسلمانان را زمزمه کرد همان بود که راه مسافرت در پيش گرفت و عقب علم مسافر شد و در مدرسه اسديه مزارشريف ثبت نام نمود با محبت و شوق کامل تعليمات اسلامى را فرا ميگرفت و از مسرت در خود نمى گنجيد و خزينه هاى علمى با خود مياندوخت و در ايام نزديک توانست از فيوض و برکات علوم اسلامى مستفيد گردد  بعداً راه دارالعلوم عربى کال را در پيش گرفت و از تعليمات آن بهرهء اندوخت و با علاقه خاصى دروس را تعقيب مى نمود و تشنه فراگرفتن تعليمات بيشتر بود و خود را به يک جهان ديگر آماده ميساخت و به ا شاره قلب برسيدن به آن جهان تکافو مى نمود تا هنوز عطيش حقيقى بود که واقعيت بخود نگرفته بود در لابلاى علوم به آن متوجه بود دارالعلوم عربى کابل را سريعتر پشت سر گذاشت و شايق تعليمات عالى بود که غرض ثبت نام در آن امتحان کانکور را موفقانه به انجام رسانيد و در شرف داخل شدن بهپوهنځى شرعيات بود اما گم شده اش را نمى يافت. کودتاى خونين ٧ ثور واقع شد شايد عبدالطيف شهيد بعد از اين واقعه المناک ديگر گم شده خود را در جهان هجرت و جهاد و بالاخره در جهان شهادت که از قبل خود را به آن آماده ساخته بود  و بصيرتى کافى درين مورد حاصل نموده بود پاليدن گرفت فاکولته شرعيات را به مدارس هجرت و جهاد و شهادت معاوضه نمود و يا خواست و مشيت الهى به آن رفته بود که ديگر او به عوض فاکولته شرعيات شاگرد مدرسه هجرت گردد و تعليمات آنرا فراگيرد و مجاهدى ببار آيد تا در راهش مردانه وار شهيد گردد و آغشته به خون خود نزد او حاضر گردد و از مرحمت خاص او مستفيد شود و رضاء دايمى او حاصل گردد و اين برکتى و سعادتى بود که در فاکولته شرعيات برايش ميسر نبود او به ارمان ديرينهء خود رسيد اما ما...

بالاخره در سال ١٣٥٧ راه مهاجرت به سوى پاکستان را گرفت و نام مستعار خويش را احمد جاويد گزيد و تخلص (مسلميار) شد بصيرتى مؤمنانه داشت که در روشنايى آن اين نام و تخلص را به اين مفهوم که حضرت پيغمبر صلى الله عليه وسلم در ظاهر رحلت نموده است ولى به لحاظ معنوى حيات دارد پس هر کسى که در قبال ارشادات او قدم ميگذارد نيز زنده و جاويدان است. ديگر او عبدالطيف نه بلکه بنام احمد جاويد مسلميار بود و بعد از مراحل هجرت خود را به پيکار عملى آماده ساخت و به مرتفع ترين قله دين ميخواست موازى گردد زيرا او ميدانست که ذيروته السنام الجهاد ـ بناء او با توفيق کامل سريعتر از ديگران به نزديکترين سنگر جهاد مسلحانه يعنى به ولايت کنر در اطراف ولسوالى شيگل شتافت و مدت زيادى در آنجا در پهلوى مجاهدين راه حق جهاد عملى نمود و بعد از فتح غند اسمار در برج عقرب با ده تن از مجاهدين سر سپرده از طريق ولايات کنرها، لغمان، پروان و بغلان راهى ولايت سمنگان شد چند روز را در ولسوالى اندراب با بنوال شهيد و قومندان ميدان نبرد منصور آغا سپرى نمود و بعداً متوجه مرکز ولايت سمنگان شد و اين دومين سرئيه مجاهدينى بود که غرض اداره جهاد چهار ولايات شمالى کشور از طرف مرکز حزب اسلامى اعزام گرديد.

در آنجا مجاهدين را منظم نمود و به عمليات مسلحانه آغاز کرد و در کمترين وقت توانست تمام پوسته هاى دفاعى کمونست ها را از تسلط بر مناطق اطراف مرکز ولايت طرد نمايد. براى اولين بار بر پوسته هاى بابه قمبر حمله نمود و در دشت مزار به جيپ هاى گزمهء کمونستهاى وطن فروش يورش برد و با همه سرنشينان آن از بين برد مردم از عملياتش الهام گرفت و حرکت هاى مجموعى در همه نقاط ولايات شمالى کشور آغاز گرديد و در مدت قليل جبهات منظمى ترتيب گرديد و قاضى احمد جاويد سمت قومندانى عمومى را عهد دار شد او در هر قومنده ابتکار عمل اجرائى بدست خود ميگرفت و تنها از عقب سنگر هدايت نميداد بلکه در هر جا و هر وقت در پيشاپيش صف قرار داشت آهسته آهسته مجاهدين راه حق بر کثرت خود ميافزود و تجربه حاصل ميکرد و فرزندان دلير اين ميهن سلحشور و اسلامى در هر گوشه و کنار توام با عمل اجرائى جهاد تبارز نمودند.

و در نتيجه مساعى خستگى ناپذير احمد جاويد که در عين حال يک داعى الى الخير عالى صفت نيز بود برادران متعهد و مخلص به صحنه جهاد پا اندر گذاشتند و توانايى رهبرى اداره جهاد را ديگظ دارا بودد و در هر جبهه از ولايات سمت شمال قوماندانى مخلص و فداکارى عهده امور خود گرفتند و قاضى صاحب احمد جاويد به قوماندانى عمومى ولايت سمنگان فارغ گشت و اين ولايت استراتيژيک را به سه حوزه عمومى حوزه بندى نمود و خود آمريت حوزهء سعد بن وقاص رض را که مرکز آن در جوار ده کيلومترى شهر ايبک قرار داشت نيز عهده دار گرديد، هفت سال متواتر عمليات نمود و پوز روسها را به زمين ماليد و يکروز هم سنگر جهاد را خالى نگذاشت و به پشاور هم هيچ مراجعت نکرد بديدن اقارب به خانه هم نرفت و هميشه به اين ارمان بود که تنها شهادت و آزادى کامل افغانستان عزيز او را از سنگر جهاد پائين خواهد آورد او به ارمان خود رسيد و صدق وعدهء خود را به اثبات رساند و شهيد شد ما خواهان هم چو اخلاص و صداقت از رب العزت هستيم.

در اينجا چند نمونه از عمليات مشهور او را درينجا ياد آور ميشويم:

 ١ـ در جوزاى سال ١٣٥٩ قواء ملحد روسى بالاى منطقهء آزاد و تحت تسلط مجاهدين يعنى دره ژوندون حمله نمود ولى با مقاومت دليرانه مجاهدين مواجه شد و با شکست فضيحانه بعد از ٨ ساعت برخورد با دادن چهل نفر کشته و يک تعداد زياد سلاح و مهمات منطقه را ترک گفت.

٢ـ اسد سال ١٣٥٩ طى عمليات موافقانه در منطقه آقمزار بالاى سرک عمومى کابل حيرتان بالاى کاروان نظامى روسها حمله نمود سه عراده تانک و يک لارى مهمات دشمن تخريب و شش ميل هاوان وسط با چند ميل کلاشينکوف و مقدار زياد مهمات به غنيمت گرفته و تعداد کثيرى را از دشمنان اسلام به جهنم فرستاد و يک مجاهد قهرمان بنام خيالى گل طى اين عمليات شهيد شد و يک خلقى مشهور بنام ضابط خليل ملحد مردار کرد.

٣ـ سنبله سال ١٣٥٩ کاروان بزرگ سلاح و مهمات و مواد ارتزاقى از طريق سرک عمومى کابل حيرتان در حرکت بود که حملهء ناگهانى مجاهدين راه حق مواجه گرديد و مجاهدين توانستند تمام کاروان ومواد حامل آنرا طعمه حريق گردانند. و باقيمانده را به غنيمت بگيرند اين عمليات در منطقه لرغان صورت گرفت.

٤ـ  عمليات ديگريکه طى همين ماه قوماندان احمد جاويد با متعهد نيز توانست طى عمليات مسلحانه بالاى ماموريت پوليس در منطقه تانک تيل پنج نفر عسکر مزدور را اسير بگيرد و ٢٥ ميل سلاح و مهمات را غنيمت نمايد و محل ماموريت  را با خاک يکسان نمايد. مجاهدين موفقانه به مرکز خود مراجعت کردند.

٥ ـ ميزان ١٣٥٩ درين اوان حکومت ملحد تنها بالاى مساحت ٣ کيلومترى شهر ايبک که مرکز ولايت است تسلط داشت و نواحى اطراف آن همه از لوث کمونستها پاک گرديده بود و روس ها به مشکل ميتوانست کاروان هاى حامل سلاح و مهمات خود را از راه سرک عمومى کابل حيرتان زير چتر هليکوپتر ها عبور دهد بناء قاضى صاحب تصميم گرفت طى عملياتى بر بالاى شهر ايبک حمله نمايد عمليات آغاز گرديد و يکبار ديگر جاده هاى ولايت را از خون ملحدين و گله هاى خلقى و پرچمى رنگين نمود.  و يک مقدار سلاح و مهمات بدست پرتوان مجاهدين به غنيمت افتيد و ضمن اين عمليات يک قوماندان دلير و شجاع نيز بنام عبدالجميل بمقام والاى شهادت رسيد.

٦ ـ قوس ١٣٥٩ احمد جاويد مرحوم همراى يک گروپ چريکى غرض تاسيس جبهات جهاد و مراکز جديد بصوب ولايت بلخ حرکت نمود و بعد از تنظيم جبهات فروزنخچير، آسيا آباد، علاقدارى حضرت سلطان و ولسوالى خلم بداخل ولايت بلخ مواصلت ورزيد اولين ولسوالى که بعد از ولسوالى درهء صوف  در مسير او قرار داشت ولسوالى شولگر ب،د که در تمام نواحى و اطراف آن کميته ها و پوسته هاى دفاعى دولت جابجا بود با يک حرکت برق آسا بيارى خداوند جل جلاله و مجاهدين رزمنده توانست تمام پوسته ها را خلع سلاح و ايادى دولت را نابود سازد دولت عکس العمل شديد نشان داد و قواء بزرگى را بمقابله مجاهدين فرستاد اما با شکست فضيحانه روبرو شد و مرده هىا کثيف از خود بجا گذاشت و تمام عراده جات بدست مجاهدين افتيد و آتش زدند و دو عراده جيپ و مقدار زيادى از سلاح و مهمات را به غنيمت گرفتند و موفقانه بمراکز خود بازگشتند.

٧ ـ بعد از فتح ولسوالى شولگر به ولايت جوزجان توجه نمود تمام گروپ هاى مجاهدين را منظم نموده بر بالاى مرکز ولسوالى منگجيک که در جوار سرحدات روس قرار دارد حمله نمود ولسوال آن ولسوالى را با تعداد بيشمارى از ملحدين به ديار نيستى فرستاد و تمام محبوسين را که بجرم مسلمان بودن زندانى شده بودند آزاد کردند و ٧٠ ميل سلاح مختلف النوع را به غنيمت گرفت.

٨ ـ حمل سال ١٣٦٠ بعد از مراجعت از ولايات بلخ و جوزجان و تنظيم مراکز جهادى آنها به مجرد وصول به ولايت سمنگان در منطقه اقمزار بر بالاى سرک عمومى کابل حيرتان عمليات موفقانه انجام داد در نتيجه ٤ عراده تانک زرهدار دشمن تخريب و بيست نفر از کمونستان ملحد مردار گرديدند و شش نفر عسکر با سلاح و مهمات خود در صف مجاهدين پيوستند.

٩ـ ميزان ١٣٦٠ قواء زمينى و هوايى دشمن طى پلان مشترک بر بالاى مواضع مقدم جهاد يعنى دره ژوندون و مرکز اداره و کنترول حمله ناگهانى نمود و در حدود يکهزار تانک و وسايل نقليه و ١٧ پروند هليکوپتر در آن اشتراک داشت پنج روز مکمل جنگ ادامه داشت و مجاهدين دلير و سرسپرده از هر دره و کوه و از بين هر بوته و درخت حمله کردند و مقاومت شديد نشان دادند پرسونل دشمن از زمين و هوا پياده شده بودند تعداد تلفات دشمن بحدى زياد بود که در قلم شمار نمى شود دو هليکوپتر دشمن سرنگون شد و بعد از طى پنج روز مقاومت نتوانستند حتى مقدم ترين گروپ مجاهدين را به عقب برانند مجاهدين هيچ تلفات ندادند و بفضل و مرحمت الهى همه مجاهدين در سنگر هاى خويش مثل کوه پايه ها مستحکم و مقاوم باقى ماندند و دشمن با فضيحت تمام تر و روسياه تر عقب نشينى نمود انگشت حسرت گزيدند و ديگر هرگز بفکر تعرض بالاى مواضع مجاهدين نگرديد.

١٠ـ سرطان ١٣٦١ عمليات موفقانه ديگرى را بالاى سرک عمومى کابل حيرتان اجرا نمود که در نتيجه آن پنج عراده تانک زرهدار سه عراده ماشين محاربوى يک دستگاه ماشين شلکا، بيست لارى مواد لوژستيکى و سلاح و مهمات طعمه حريق گرديدند و تعداد کثيرى از روسها مردار شدند و باقيمانده سلاح و مهمات مواد خوراکه از قبيل گندم، بوره،  و روغن چپرکت و تلويزيون و موترسايکل بطور غنميت بدست مجاهدين رسيد.

١١ـ حمل ١٣٦٢ دشمن زبون يکبار ديگرتصميم گرفت طى عمليات وسيع همه جانبه بر بالاى قوماندانى جهاد اين هميش مزاحم و قاتل روسها حمله نمايد همان بود که در اطراف دامنه هاى کوه بست قوا زمين و هوايى خود را پياده نمود چون مجاهدين از قبيل آگاهى داشتند با احضارات مکمل به مقابله آنها شتافتند و دشمن را از نزديک محاصره نمودند و يکروز مکمل عمليات خونين دو جانبه دوام داشتز اما در اثنايى شب هنگام دشمن تاب مقاومت نياورده مواضع خود را خالى کردند و به دهها تن مرده بجا گذاشتند و هيکل هاى تانک هاى غول پيکر تخريب شده شان نمودار گشت. دو نفر از مجاهدين قهرمان و هميشه در سنگر بنام محمد اسمعيل و محمدظفر نيز بمقام والاى شهادت رسيدند.

١٢ـ دلو ١٣٦٢ روسها با تطميع منافقين منطقه طى عملياتى تصميم گرفت که براى بار آخرين بالاى مرکز سلحشور جهاد در کوه بست حمله نمايد و از موقع مناسبى استفاده نمايد و از منافقين بحيث راه بلد مستفيد گردند همان بود که در يکى از روز هاى طوفانى زمستان که برف تا زانو ميرسيد به کمک ٧٠ پروند هيلکوپتر هشت پروند جيت دو پروند طياره کشف حمله نمود ابتدا مواضع مستحکم را ذريعه حدود ٥٠٠ بم ناپالم و اضافه از يکهزار فير راکت تخريبى بمبارى نمود و ميخواست حواس معنويات مجاهدين را ضعيف و مختل سازد اما موضع در مرکز جهاد آن طور تهيه نشده بود که بم ناپالم و يا راکت به آن موثر باشد و در پهلوى مجاهدين قوماندان مدبر، شجاع و از خود گذر قرار دشات و به نصرت الهى کاملاً مطمين بود دشمن در اثناء شب قوا را پياده نمود و جنگ شديد موضع بۀ موضع در گرفت و همه مجاهدين به قوت ايمان و به نصرت غيبى خداوند مطمئنانه جنگيدند و در نتيجه پيروزى از آن آنها شد دشمن مايوسانه برگشت و ٤٠ مرده به جا گذاشت و ٥٠ تن شان زخمى شدند  لاش نفر مزدوران بلند رتبه بنام هاى احمدشا دگريار صاحب منصب قوا دولت ملحد و محکم تاش مزدور در بين برف گنديده شدند و حيوانات درنده خوردند درين عمليات مجاهدين سلاح و مهمات هنگفتى را به غنيمت گرفتند.

گذرى بود بر عمليات ثبت شده قاضى صاحب احمد جاويد که به صورت اجمال ياد داشت آنرا حضور تان تقديم گرديد. اگر همه عمليات وسيع جهاد هفت ساله او بصورت مشرح تحرير گردد کتاب ضخيمى خواهد شد و نمونه آن طوريکه در فوق ذکرى از آن به ميان آمد غرض شخصيت جهادى او کافى خواهد بود بگذاريد او وان خداى که او را براى همين مطلب آفريده بود و نزدش خواند و طوريکه مشيت اوست به او انعام نمايد روحش شاد يادش گرامى.

اما افسوس که باز هم قلبهاى خبيثى مملو از شر و نفاق يافت ميشوند که عارى از هر نوع عاطفه ترحم و ارزشهاى بشرى است و اراده هاى پليدى را در شهادت آن غازى راد مرد به کار مى بندد و توطيه اش را عملى مى نمايد طوريکه در طول مدت دو ماه با او اين دشمنان سفاک دوبار سوگند ياد ميکنند و بسوگند فريبش ميدهند اصلاً ايشان ارزش سوگند را ندارند و در بار سوم اين دشمنان سوگند خورده اين غلامان زرخريد روسها و اين مائويستهاى ستمى و اين چهره هاى شر و نفاق او را در حاليکه دعوت طعام انجام ميشود و نذر سوگند دو جانبه پرداخته ميشود کمين ميگيرند و به شهادتش دقيقه شمارى ميکنند و در حاليکه سلاح ندارد با يک قوماندان قهرمان ديگر بنام لعل محمد مشهور به هلک به شهادت ميرسانند. انالله و انا اليه راجعون.

تبصره / نظر

نظرات / تبصري

د همدې برخي څخه

شریک کړئ

ټولپوښتنه

زمونږ نوي ویبسائټ څنګه دي؟

زمونږ فيسبوک