سرادر محمد عزيز كى بود؟

سرادر محمد عزيز خان فرزند محمد يوسف خان كه در كشور هند بريتانوى در تبعيد بدنيا آمده بود، او  با دختر عمويش محمد آصف خان ازدواج و برادر ارشد سپه سالار محمد نادر خان و پدر فقيد محمد داود خان بود كه در سنه١٩٣٣ ميلادى در سفارت افغانستان در برلين آلمان توسط سيد كمال محصل افغانى باشنده بگرامى ولايت كابل ترور ميشود.

بعد از ترور او در برلين ، ميت او را به كابل انتقال و در تپه مرنجان كابل بخاك سپردند. 

امير عبدالرحمن خان كه در صفحات تاريخ بنام شاه ديكتاتور و امير پولادين معرفى شده است در زمان سلطنت و حاكميت خودش اكثريت از خوانين ،  خانواده هاى صاحب رسوخ ، سران مجاهدین جنگ اول و دوم "افغان و انگليس" و مشايخ تصوف و طريقت چون نجم الدين آخند زاده جلال آباد ، حضرت صاحب بت خاك ، صاحبزاده موسهى كابل ، تگاب آخند زاده كاپيسا و غيره را به زندان و يا هم به تبعيد اجبارى مجبور كرده بود‏، در ميان تبعيد شدگان اقارب و عمو زاده هاى نزديك به او نيز شامل بودند كه ميتوان از خانواده محمود طرزى ، محمد ايوب خان فاتح ميوند ، خانواده محمد آصف خان و محمد يوسف خان نيز نام برد. 

بعد از ختم دوره ٢١ ساله امير عبدالرحمن خان ، خانواده ها و سران تبعيد شده و آنهائيكه زندانى بودند توسط امير حبيب الله خان به كشور عودت و زندانى ها از حبس رها ميشوند كه در ميان عودت شدگان خانواده محمد نادر خان و كاكا هاى او نيز شامل بودند. 

محمد داود خان كه در هنگام ترور پدرش فقط ٢٤ سال عمر و رتبه نظامى لومړۍ بریدمن و يك جوان احساساتى و خون گرم بود، وقتى از خبر مرگ و ترور پدرش آگاه شده ، او احساساتى و به عمل بالمثل دست ميزند. 

شما ميدانيد كه در شريعت اسلام و قوانين مدنى جرم انسان ها فردى كه به خانواده و اعضاى فاميل تعلق ندارد؛ ولى ميدانيد که با خانواده و اقارب مجرم از طرف محمد داود خان بانى به اصطلاح جمهوريت ، چه نوع عمل بالمثل صورت گرفت؟

محمد داود خان با قواى عسكرى و زرهدار با قريه جوان محصل بنام سيد كمال در بگرامى ولايت كابل موقعيت داشت ، هجوم برده و همه اقارب او را بشمول كاكا ها ، ماما ها ، پدر و ديگر اعضاى خانواده سيد كمال محصل را نخست زندانى و بعداً آنها را در عدم موجوديت مجرم كه سيد كمال محصل بود ، قتل عام ميكند. 

اين نگارش به روايت از جلد دوم "تاريخ غبار " صورت گرفته است. 

بدون كه نسل جوان نيروى متحرك در جامعه و كشور ها بوده ؛ ولى متأسفانه كه سياست ، عشق و هر تصميم آحاد ديگرى در امور فردى و إجتماعى احساسات جوانى را با خود همراه دارد.

از احساسات جوانى وقتى ياد آور ميشوم كه در اوضاع كنونى مثال خوب آنرا در مصاحبه ها ، نوشته ها و روايات تاريخى پيشگامان نهضت جوانان مسلمان ، حزب دموكراتيك خلق و غيره جناح ها و حلقات سياسى مشاهده داريم كه اظهار ندامت و پشيمانى و مبارزه ايام جوانى را مورد سوال و پرسش تاريخى " ؟ "  قرار داده و شك دارند. 

ريش سپيدان و آنهائيكه ايام جوانى را با مشقت و تجارب در هر موردى سپرى ميكنند ، آنها انسان ها و شخصيت كار كشته و تجارب از امور را با خود دارند ؛ اما محمد داود خان مرحوم آنچه بعد از كودتاى سرطان ١٣٥٢ با مخالفين فكرى و سياسى خودش و قبل از آن در ايام شباب انجام داده است با احساسات و عقده ها همراه بوده كه ميتوان از عقده ها و روابط منفى ايشان كه متاثر از كمونيست هاى حزب پرچم در قبال نهضت جوانان مسلمان، شهيد موسى شفيق ، شهيد هاشم ميوندوال ، شهيد جنرال مالك عبدالرحيمزي در سن ٦٥ سالگى انجام داد با احساسات و عقده ها همراه بود.