حرف از فرزند در فراق مادرش !
واقعاً كه درد و فراق هر عزيزى جانگداز و المناك است و بدون شك، همانا كه ما همه تعهد كرديم و به فرامين و رضاى الهى تسليم هستيم كه حتى برگ درخت بدون از اراده رب ﷻ از جايش تكان نخورده و به زمين نمى افتد.
خواستم چند سطرى مرثيه گونه در مورد مادر و فراق او بنگارم كه به اساس مؤلفه هاى قرآنى جايگاه بهترين و خوبترين خودش را دارد كه قلم و دوات از وصف آن عاجز است.
بلى مادر ! همانا كه صفت و وصف تو را رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ عالى فرموده و حتى بهشت و جنت را تحت قدوم مادران قرار داده است.
آه مادر ! اگر فراتر حرف زده كه شاعر، اديب و فيلسوف در وصف مادر سخنان ناب گونه و گوارا فرموده است كه همانا مادر شخصيت فرهيخته و والاء است كه به يك دست خودش گهواره و بدست ديگرش گيتى و جهان را به لرزش و اهتزاز مى آورد.
آرى مادر ! در وصف و صفت جدايى تو با جايگاه عالى در فردوس أعلى كه امروز در زاده گاه من كوهدامن زمين يعنى قره باغ كالبد بى جان تو خفته و در همجوار مقبره خانواده سادات گرامى آرام كرده است، نه با قلم و كاغذ ؛ بلكه با كيبورد و صفحه تيلفون نه تنها در مورد صفات نيك تو و همه مادران روى زمين و جهان هستى قلم فرسايى دارم.
آه مادرم ! اى فرشته روى زمين، مدير و معلم خوب انسان سازى و شخصيت سازى، توئى كه با همان خلاقيت و استعداد كه خداوند متعال در وجودت نهفته است تنوع از شخصيت مذهبى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى را بعد از آدم تا خاتم تربيه و پرورش داده يى، شايد دوستان پرسش مطرح بكنند ؟ مادرى كه تو به او نسبت خون و عاطفى داشتى، نه شخصيت فرهنگى بود، نه دانشمند، نه سياست مدار و نه هم عالم مذهبى ؛ ولى همانا كه مادر را در سطور فوق تعريف و تمجيد كردم كه مؤلفه هاى قرآنى به آن گواهى و شهادت ميدهد كه بعد از عبادت كه همانا {إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ} فرموده است، وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا لطف كرده است.
بلى مادرم ! من كه امروز در جهان هستى و كائنات آنچه دارم و داشته ام از زحمات و مهربانى خودت است كه هر مادرى آن را با تكاليف و رنج ها از آوان اميدوارى تا ولادت و از ولادت تا طفوليت و از طفوليت تا بلوغ لمس و حس و درك ميكند.
آرى مادر ! تو همانى كه براى فرزند سعى و تلاش داشته كه زوجه و زوج مناسب و خوبترين را جستجو؛ تا اينكه فرزند تشكيل خانواده و اجتماع را اساس گزارى بكند.
آه مادر ! اگر تو پيامبر، صحابى، عالم، پادشاه، سياست مدار، فيلسوف، شاعر، مجاهد و مبارز نبودى ؛ ولى بدون شك توئى كه در جهان هستى و كائنات اين سلسله بشريت و انسانيت را مديريت و رهبرى كرده و بعد از آدم تا خاتم، از بلال تا سلمان و از عمر تا صهيب رومى، از خديجه تا عايشه، از سعيده بدخشى تا زرغونه انا، از امام ابوحنيفه تا شافعى و از امام بخارى تا امام ترمذى، از آنشتين تا سقراط، از سلجوقي تا پژواك، از ايوبى تا سيد افغان، از گاندى تا مانديلا و در وجب وجب كشورم صد ها مبارز و مدافعين صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَان مَرْصُوص را در فصل ها و بُرهه هاى از تاريخ، ممثلين و فاتحين، كاشفين و مخترعين را تربيه و پرورش داده است.
آه مادرم ! امروز نه تنها فرزند و فرزندان خونى تو حتى بزرگان خانواده و خسران تو شخصيت عيار گونه و مهمان نواز و با حوصله از فرسنگ ها راه دور و از سواحل آرام تا قفقاز ها در فراق و جدايى خودت آه، ناله و فرياد دارند.
اى مادرم ! تو بودى كه براى فرزندان زحمات را متحمل شدى تا اينكه در روز هاى متعلمى و محصلى وقتى در كنار كتاب به خواب رفته بدون اينكه مرا بيدار بكند، تا اينكه فرزندم را سرما اذيت نكند در فكر محافظت من شدى و لحاف را به آرامى و سكوت انداخته كه فرزندم نا آرام نشود.
بلى مادر، انسان ها را رب ذو الجلال از لحاظ عاطفى چنان عاجز و ناتوان آفريده است كه در فراق نزديكان و وابستگان اشك ريخته، ناله، فغان و آه دارند ؛ ولى در نهايت امر همان مهندس طبعيت با حكمت الهى خودش سكون و تسكين ميدهد.
بلى مادر اگر در مورد خودت، زندگى شخصى و خانواده ات سطر ها و كتاب ها بنگارم كه از كجا بودى و اجداد شما به كجا بودند، شايد هم خود صفتى شود و همين كه امروز هر برنا و پير مرد، هر زن و دوست برايم پيام روان و تيلفون دارند و از صفات پسنديده تو، مهمان نوازى تو، برده بارى هاى تو، اخلاق و سجاياى نيك و پسنديده خودت با اشك ها صفت دارند، افتخار كرده و باليده كه چنين مادر خوب داشته ام كه از اخلاق حميده، سجاياى پسنديده و مجاهدت هاى شبا روزى آن مرحومه توصيف ميشود.
حال جا دارد كه در خاتمه اين سطور ريخته و شكسته فرزندى از فراق مادرش احوال شخصى او را بيان بكند كه مرحومه بى بى لطيفه دخت مرحوم مير عتيق الله و نواده مرحوم مير عبدالحق خان كه سلسله نسب و خانوادگى او به سادات و مير هاى ده افغانان كابل و همين پارك زرنگار كابل امروز ميرسد، آن مرحومه در اوائل دهه ٣٠ هجرى شمسى در دهكده بنام شيخان مير بچه كوت متولد و اجداد مرحومه از خانواده هاى صاحب رسوخ و خوانين كوهدامن زمين و ولسوالى مير بچه كوت بودند كه در زمان سلطنت و پادشاهى امير عبدالرحمن خان بعد از ضبط املاك به كوهدامن نقل مكان ميكنند.
خانواده و اجداد از زن و مرد چنان در سخاوت و جواديت شهره آفاق بودند كه از مكتب تا مسجد و از مسجد تا قبرستان را در راه خدا وقف كردند و چنان در تابستان ها و زمستان ها دسترخوان فراخ و گشاده داشتند كه مهمان و شيوخ و اهل تصوف و طريقت را ميزبان بودند.
آرى مادرم اين بود چند سطرى مختصر در مورد تو و همه مادران كه فرزندى در فراق و جدايى او قلم فرسايى دارد اگر كتاب ها شعر زمزمه بكنم و اگر نثر و نظم را تحرير بكنم تمام نشده و با التماس دعا و طلب مغفرت از همه براى خوشنودى و منزلگاه ابدى مادرم كه در نخستين اوقات روز شنبه ٢٧ حوت ١٤٠١ هجرى شمسى كه مصادف است به آخرين روز هاى مبارك شعبان در شفاخانه الحيات كابل جهان فانى را وداع و در همان روز ساعت ٤ بجه عصر در ولسوالى قره باع كابل بخاك سپرده شده و با قطرات باران رحمت و سبزه هاى بهارى و درخت از گل اراغوان در قبرستان كه همانا منزلگاه ابدى اش است آرام ميكند. روحش شاد و يادش گرامى باد و اين جايگاه ابدى را برايش بر مصداق حديث حضرت محمد ﷺ : ما بين منبري وبيتي روضة من رياض الجنة از بارگاه خالق ﷻ آرزو دارم.
