هر كس دچار استبداد رأي شود هلاك مي شود!
یکى از صفات مهم و برجسته رهبران سلیم مساءله تشخیص، بصیرت ، سعهصدر و استماع مشوره های سودمند دانشمندان و ارج گذاشتن به دیدگاه های آنهاست.
اصولاً رهبران که کارهاى مُهم را با مشورت و صلاح اندیشى یکدیگر انجام مى دهند و صاحبنظران آنها به مشورت مى نشینند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند.
به عکس آنهای که: گرفتار استبداد راءى هستند و خود را بى نیاز از افکار دیگران مى دانند – هر چند از نظر فکرى فوق العاده باشند و خود را عقل کُل بدانند – غالباً گرفتار اشتباهات خطرناک و دردناکى مى شوند.
مسلماً ، رهبران مُستبد ، خَشن و تُندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح و گذشت، بزودی در برنامه های خود مواجه با شکست و مردم از دور آنها پراگنده می شوند .
استبداد راءى، شخصیت را در توده مردم مى کشد و افکار را متوقف مى سازد، و استعدادهاى آماده را نابود مى کند، و به این ترتیب بزرگترین سرمایه هاى انسانى یک ملت از دست مى رود.
مسلماً کسى که در انجام کارهاى خود با دیگران مشورت مى کند، اگر مواجه با پیروزى شود کمتر مورد حسد واقع مى گردد، زیرا دیگران پیروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولاً انسان نسبت به کارى که خودش انجام داده حسد نمى ورزد و اگر احیانا مواجه با شکست گردد زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته است ، زیرا کسى به نتیجه کار خودش اعتراض نمى کند، نه تنها اعتراض نخواهد کرد بلکه دلسوزى و غمخوارى نیز مى کند.
یکى دیگر از فوائد مشورت این است که انسان ارزش شخصیت افراد و میزان دوستى و دشمنى آنها را با خود درک خواهد کرد و این شناسائى راه را براى پیروزى او هموار مى کند .
متاسفانه عامل بدبختی کشور های اسلامی استبداد رأي اکثریت روسای جمهور و رهبران است و این پدیده شوم نیز عامل اضمحلال حکومت های آنها دانسته می شود از جمله صدام حسین در عراق ، معمر قذافی در لیبیا ، حُسن مبارک در مصر ، شاذ بنی علی در تونس ، عبدالله صالح در یمن و…..
ذوات فوق کسانی بودند که خود را عقل کُل می دانستند !
متاسفانه انسان های هدفمند و بابصیرت که از عزت نفس و اعتماد نفس برخوردارند در اطراف و اکناف اکثریت رهبران جهان اسلام مشاهده نمی شود ، حصار های ساخته شده است که از آن حصار ها شخصیت های صاحب درد و درک نمی توانند عبور کنند .
عامل بدبختی کشور های اسلامی محروم بودن از معنویت و بصیرت لازم و نداشتن اتاق فکر و عدم مُحبت قلبی به شخصیت های وطندوست و فرهیخته مومن و حمایت از سبک سران بی ماهیت است.
مسلماً اگر در اکثر از کشور های اسلامی رهبر و زعیم سلیم به واقع کلمه وجود می داشت آیا وضعیت درد ناک کنونی در جهان اسلام بوقوع می پیوست ؟
بُت پرستان در میانمار مسلمانان را قتل عام می کردند و به زنان آنها تجاوز صورت می گرفت ؟
در ترکستان شرقی برمقدسات مسلمانان توهین و به ناموس آنها تجاوز می شد ؟
در کشمیر چنین فاجعه ای خلق می گردید ؟
دشمن می توانست تحت نام حقوق بشر و حقوق زن در امور کشور های اسلامی مداخله کُند و سرمایه های مسلمانان را به بهانه های واهی مصادره نماید ؟
بیت المقدس نخستین قبله مسلمانان را اشغال مسلمانان را از خانه و کاشانه شان اخراج کند ؟؟؟؟…......
مسلماً عامِل تمام بد بختی های دیروز و امروز نبود زعامت سلیم ، آزادی و استقلال در اکثر کشور های اسلامی شناخته می شود .
موضوع رهبری و زعامت در اسلام از هر امر دیگری مُهم حیاتی و از جایگاه بلندی برخوردار است .
بناء تا زمانی که این معضل در جهان اسلام حل نشود هیچ مُشکل حل نخواهد شد .
۲۴ میزان ۱۴۰۱
